چکیده:
چکیدهتقابل عقل فلسفی با عقل دینی و انکار عقلانیت فلسفی ازجمله مطالب جدیدی است که امروزه برخی نویسندگان در حوزه اندیشه دینی بدان می پردازند. خودبسندگی عقل فلسفی و گرفتاری آن در چنگال قواعد فلسفه یونان باستان شبهات دیگری هستند که در برابر گرایش به فلسفه پدید آمده اند. عدم درک صحیح معنای عقل و عقلانیت در فلسفه اسلامی و آشنایی نابسنده با اندیشه های ناب این فلسفه اصلی ترین دلیل چنین برداشت ها و نسبت هایی است. مقاله پیش رو با بازکاوی معنای این واژه ها در متون اصیل فلسفه اسلامی، درصدد پاسخ گویی به اشکالات و شبهات مزبور است.
خلاصه ماشینی:
"مقایسه اجمالی دو دیدگاه صدرالمتألهین مراحلی را که مشائیان برای عقل آدمی مطرح می کردند می پذیرد و عقل بالقوه، بالملکه، بالفعل و بالمستفاد را انکار نمی کند؛ لیکن از نظر وی، این مراحل، مراحل یا انواع مختلف عقل آدمی، به عنوان قوه ای از قوای او نیستند، بلکه همه اینها مراتبی از وجود او به شمار می آیند؛ یعنی انسان پس از رسیدن به مرتبه مثال و خیال، اگر باز هم به رشد خود ادامه دهد اولین مرتبه وجودی عقلانی را به دست خواهد آورد، که در این مرحله می توان گفت عقل از حالت بالقوگی خارج شده و به مرتبه بالملکه رسیده است.
گرچه می توان با افزودن مقدمات دیگری نقش پیامبر را در سعادت اخروی انسان ها نیز طبق این بیان تثبیت کرد و مدعی شد ایشان نیز می پذیرند که این قوانین صرفا برای رفع نیازهای دنیوی و زندگی اجتماعی مربوط به این دنیا نیستند؛ زیرا نحوه زندگی انسان در این دنیا بر سعادت وی در آخرت تأثیر حقیقی دارد و پیامبر تنها کسی است که از این امر به طور کامل آگاه است و جزئیات رفتارهایی را که موجب سعادت انسان در دنیا و آخرت می شود به خوبی می شناسد و می داند؛ بنابراین باید چنین کسی باشد تا با وضع قوانین، آدمیان را هم به کامیابی دنیوی رهنمون شود و هم به سعادت اخروی؛ اما واقعیت این است که این مقدمات، دست کم در استدلال های فوق، در کلمات فارابی و ابن سینا نیامده است، و آنچه در متن استدلال این دو فیلسوف وجود دارد اشاره به زندگی اجتماعی و نیازهایی است که چنین امری ایجاد می کند؛ درحالی کهصدرالمتألهین نه تنها از این امر غفلت نکرده، بلکه عنصر اصلی استدلال خویش را همین نکته قرار داده و متذکر می شود که دلیل ضرورت نبوت، ضرورت وجود کسی است که ارتباط نشئه دنیا را با آخرت بشناسد و موازنه بین این دو عالم را درک کند تا بداند که چگونه باید سلوک کرد تا به سعادت رسید (ر."