چکیده:
دین همزاد بشر است و در همه مراحل زندگی همراه اوست. در قرون اخیر اندیشه هایی مبنی بر بی نیازی بشر از دین مطرح شده است. بارزترین دلیل طرف داران این اندیشه، بلوغ انسان در رشد علمی است. مالینوفسکی در دنیای غرب و شهید مطهری از متفکران جهان اسلام معتقدند دین ویژگی هایی دارد که به هیچ وجه نمی توان جایگزینی برای آنها یافت. مالینوفسکی در تبیین وجوه بی بدیل بودن دین تنها بر کارکردهای ویژه آن تاکید دارد. شهید مطهری در نگاهی کلان علاوه بر کارکردهای اختصاصی دین، به فطری بودن آن به عنوان عاملی مهم در جاودانگی دین اشاره دارد. وی دین را پاسخ گوی نیازی حقیقی در سرشت بشر می داند و بدین طریق برای آن اصالت قائل است. در مقابل کارکردگرایان با نگاه ابزاری به دین، به توانمندی های جانشین ناپذیر آن توجه کرده و حتی غیرمعتقدان به دین را نیز به حفظ آن در جامعه توصیه می کنند.
Human being has been accompanied with religion since the beginning of the creation and so will be in all stages of life. During recent centuries، however، some given ideas have claimed no need of religion for human. The most prominent reason for adherents of this idea lies in development of human in scientific growth. From western world، Malinowski، and from Islam world thinkers، Shahid Motahary، believe that religion has some features for which no substitution can be found in any way. Regarding uniqueness of religion، Malinowski only puts emphasis on its particular functions. In a macro view، in addition to particular functions of religion، Shahid Motahary has pointed to its innateness as an important factor in eternity of religion. For him، religion is respondent to real needs of human nature and in this way he considers authenticity for religion. On the contrary، with an instrumental look upon religion، functionalists have focused on its non-substitutable capabilities and even they advise unbelievers of religion to maintain it in the society.
خلاصه ماشینی:
"(همیلتون، 1389: 89) مالینوفسکی در تحلیلهای خود بر عنصر تنش عاطفی که برای فرد رخ میدهد، تأکید بسیار دارد و معتقد است که کارکرد پاسخی است فرهنگی، به نیازهای فردی و بیولوژیک.
در نظر آنان جوامعی که نصیبی از علم نداشتهاند، برای تأمین نیازهای خود دین را ساخته و به آن معتقد شدهاند؛ اما جوامع پیشرفته با دستیابی به علم دیگر نیازی به دین ندارند و این علم است که همه نیازهای بشر را تأمین خواهد کرد.
در این نوع دوم گرچه موضوع بحث از خواستههای فطری انسان نیست، اما ابزاری است بیبدیل، برای تأمین آن خواستهها یعنی ویژگیهایی دارد که هیچچیز دیگر نمیتواند برای تأمین آن خواسته طبیعی جانشین آن شود.
(پارسانیا، 1389: 380) دین، پشتوانه اخلاق و قانون دسته دوم از امور ماندگار بشر، مواردی است که ازسویی تأمینکننده نیازهای فطری بشرند و ازسوی دیگر هیچ جانشینی برای ایفای این نقش وجود ندارد.
شهید مطهری معتقد است دایره علم بسیار تنگ است، قدرت پوشش نیازهای گسترده و چندجانبه انسان را ندارد، بنابراین تنها دین است که براساس شناختی جامع از انسان و جهان قدرت برنامهریزی و ارائه نقشه راه به بشر را دارد.
مالینوفسکی در جایگاه یک مردمشناس و جامعهشناس، دین را بهعنوان پدیدهای اجتماعی مورد مطالعه قرار میدهد و طبیعی است که دغدغه اصلی او آثار و کارکردهای دین باشد، و اگرچه گاهی برخی تعابیر وی رنگ و بویی فراتر از کارکرد دارند، اما آنچه محور مباحث مالینوفسکی در حوزه دین را شکل میدهد، همان کارکردهای عاطفی و اجتماعی دین است."