چکیده:
کثرت گرایی موردنظر سنت گرایان را می توان با رویکرد فلسفی نیز نقد و بررسی کرد؛ چراکه سنت گرایان در تبیین نظریه کثرت گرایی خود، از برخی مبانی فلسفی نیز بهره برده اند. برخی از این مبانی عبارت اند از: تشکیک وجود، پذیرش عالم کلی و مثال، تمایز میان ساحت ظاهری و ساحت باطنی دین، تقسیم عقل به کلی شهودی و جزئی استدلالگر، تقسیم واقعیت به واقعیت مطلق و واقعیت نسبی، جواز کثرت تفاسیر حق متعارض از یک واقعیت واحد، تعمیم حق از جزء به کل و برخی دیدگاه های ویژه درباره انسان و نقش او در مراتب هستی. در این نوشتار، به نقد و بررسی مبانی ای پرداخته ایم که سنت گرایان، نظریه کثرت گرایی خود را بر پایه آنها استوار کرده اند. این مبانی در سه حوزه هستی شناسی، معرفت شناسی و انسان شناسی جمع بندی شده اند. در این مقاله به نقد مبانی مزبور پرداخته، سعی می کنیم جهات ابهام و اشکال آنها را مشخص سازیم.
خلاصه ماشینی:
"بررسی: تقسیم ساحت های دین به دو جنبه ظاهری و باطنی، سخن نیکویی است؛ اما تمایزی که سنت گرایان میان آن دو قایل شده اند به ادله ای پذیرفته نیست: اولا چگونه امکان دارد حقیقتی واحد که به قول سنت گرایان، مرتبط با ذات مطلق است، باطن صورت های ظاهری کثیر و متعارض و متناقض باشد، و چگونه می توان قایل شد به اینکه صورت های کثیر متعارض و متناقض، حکایت از یک حقیقت واحد می کنند؟ ثانیا منحصر دانستن اختلافات ادیان در جنبه ظاهری آنها، خلاف واقع است؛ چراکه وجود اختلافات بسیار در بعد باطنی و گوهرین ادیان، اغماض پذیر نیست، و اصرار بر وحدت باطنی ادیان و تأویل و تفسیرهای صورت گرفته توسط سنت گرایان در این باره، علاوه بر اینکه نوعی مصادره به مطلوب به شمار می آید، مورد قبول ادیان و صاحبان آنها نیز نیست.
4. معیار حق در ادیان از مجموع نظرات سنت گرایان می توان استفاده کرد که چند عامل نشانه حق بودن یک دین است: الف) از جانب حق و به سوی آن باشد؛ به این معنا که از طریق وحی و پیام یا تجلیات آن حقیقت مطلق و غایی به سوی بشر آمده باشد و آدمی را سرسپرده خداوند و متصل به آن سرچشمه و خاستگاه حقیقی بسازد (نصر، 1380الف، ص 63)؛ ب) زنده بودن دین؛ یعنی دین، هنوز روح خود را، که همان اصل توحید و واقعیت مطلق است، از دست نداده باشد (نصر، 1382ج، ص 96)؛ ج) وجود امور مشترک میان ادیان: این امر سبب می شود تا اگر یکی از این ادیان حق باشد، دیگر ادیان نیز حق باشند، و هیچ دینی خارج از حقانیت اصیل نباشد (نصر، 1382ج، ص 99)."