چکیده:
ویلیام چیتیک ، نویسنده و پژوهش گر توانای عرفان و تصوف در آمریکاست . وی در این نوشتار به شیوه ای محققانه پس از مقدمه ای مختصر، به تشریح ویژگیهای شخصیتی و برخی دیدگاه های شمس تبریزی پرداخته ، به گونـه ای مـوجز خواننـده را بـا لایـه هـای درونی و شخصیت تو در توی او آشنا میکند. چیتیک میکوشد تصـویری روشـن تـر از شمس در ذهن خوانندگان ایجاد کند. نقل قول هایی که نویسـنده در ایـن مقالـه بـه آن استناد کرده ، علیرغم ایجاز، حاکی از ژرفای اندیشـه شـمس تبریـزی اسـت . لحـن تـا حدودی تلخ و گزندة این شیخ ، همچون دارویی است که شفا و سلامت را در پی دارد و بیگمان دیدار او با مولانا، آن زمان که وقتش در رسید، طوفانی بود که هر چه را مولانا ساخته بود به ویرانی مبدل ساخت . صراحت و نفوذ کلام شمس و به قـول خـود وی بـا «گفتن آنچه گفت » شاعر، اندیشمند و عارفی بزرگ را تقدیم جهانیان کرد کـه تـاکنون نظیری نیافته است .
خلاصه ماشینی:
سید حسین نصر در پژوهشی دربارة مولانا، که قریب چهـل سـال پـیش منتشر شد، به این نکته اشاره کرده است : تردیدی نیست که شمس برای مولانا فقط مرشد یا استاد تصـوف نبـود، چـون مولانا سال ها پیش از ملاقات با او سلوک عملی در تصوف داشت ، بلکه چنـین به نظر میرسد که شمس فرستاده ای الاهی با نفوذی معنوی بود که به یک معنا حالات درونی مولانا را در قالب شعر «جنبۀ بیرونـی بخشـید» (نصـر و دیگـران ، .
گرچه در داستان ها آمده است که مولانا بیشتر وقتش را تنها با شمس صرف میکـرد، مسـلما خـود مولانـا مقـالات را مکتوب نکرده و در بسیاری موارد، متن حـاکی از ایـن اسـت کـه ضـمن سـخن گفـتن 1 شمس ، افراد زیادی حضور داشتند.
در اینجـا چند مورد از این عبارات را میآوریم : آن کس که به صحبت مـن ره یافـت ، علامـتش آن اسـت کـه صـحبت کـردن دیگران بر او سرد شود و تلخ شود؛ نه چنان که سرد شـود و همچنـین صـحبت میکند، بلکه چنان که نتواند با ایشان صحبت کردن (همان : ٧٤).
هرچند این بدان معنـا نیست که وی امی بوده ؛ چراکه اشارات مکرر او به معلمان خود و استفادة وی از منـابع سنتی نشان دهندة این امر است که شمس به خوبی از علوم اسلامی بهره مند بوده اسـت .
افزون بـر ایـن ، در عبـارات فراوانی شمس به دانش فقهی خود اشاره میکند: چنان که ، آن فلان دوست مرا پرسیدند جهت ما که : او فقیه است یا فقیر؟ گفت ، هم فقیه هم فقیر.