چکیده:
قیام های مردمی منطقه بیشترپیرامون دونقطه کانونی رقم خورده اند،یکی اعتراض به سیاست خارجی وحضور بیگانگان در منطقه ودیگری در قالب نارضایتی از وضع اجتماعی-اقتصادی داخلی. هدف ازاین مقاله بررسی نقش آموزه های اسلامی در تحولات انقلابی مصر براساس نظریه سازه انگارانه است. برخلاف تصور برخی از تحلیلگران مسائل منطقه مبنی بر اینکه جریان اسلام گرایی رو به سکولاریزم دارد، استدلال نوشته حاضر آن است که چنین برآوردی شتابزده است،زیرا اغلب اسلام گرایان همچنان انتظار حد اکثر از دین دارند.نگارنده تلاش دارد با استفاده از روش توصیفی وتحلیلی نقش آموزه های دینی را در تحولات منطقه با تاکید بر مصر نشان دهد. ازاینروابتدا با بررسی نظریه سازه انگاری به مطالعه تحولات اندیشه سیاسی اسلامی در دوران معاصروتاثیر اسلام بر تحولات ژئوپلیتیکی در مصر می پردازیم .یافته های پژوهش حاکی ازآن است که:1-در واقع در دوران معاصر، اندیشه سیاسی اسلامی با عقاید، اخلاقیات و احکام فقهی خود، به عنوان یک عامل مهم در شکل دهی به رفتارهای ژئوپلیتیکی مسلمانان در جهان اسلام بالاخص منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا و ایجاد جریان های اسلامگرایانه و در نهایت تقویت وزن ژئوپلیتیک اسلام تاثیر بسزایی داشته است؛ 2-در تحولات اخیر مصر، دین وایدئولوژی های مذهبی نقش مهم وبسزایی داشته و مسلمانان این کشور با اندیشه سیاسی مبتنی بر ایدئولوژی اسلامی به دنبال آزادی، دمکراسی، عدالت، رفاه اقتصادی بوده اند.
Regional uprisings mainly revolve around two issues: one is protest against foreign policies and presence of foreigner in the region and the other is dissatisfaction about domestic socio-economic conditions. The present study aims to study Islamic teachings effect on revolutionary developments of Egypt upon structural theory. Unlike some ideas about secularization of the movement in Middle East، this paper believes that maximalist trend is rooted through the Islamic teachings. The finding of the research proves that:
1) There is a meaning relation between Islamic political thought and geopolitical behavior of Moslems in the Middle East.
2) The recent developments in Egypt would strengthen political Islam in the region. So that there is a meaning relation between religious trend of Egyptians and their request about freedom، democracy، justice and economic welfare.
خلاصه ماشینی:
یافته های پژوهش حاکی ازآن است که :١-در واقع در دوران معاصر، اندیشه سیاسی اسلامی با عقاید، اخلاقیات و احکام فقهی خود، به عنوان یک عامل مهم در شکل دهی به رفتارهای ژئوپلیتیکی مسلمانان در جهان اسلام بالاخص منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا و ایجاد جریان های اسلامگرایانه و در نهایت تقویت وزن ژئوپلیتیک اسلام تأثیر بسزایی داشته است ؛ ٢-در تحولات اخیر مصر، دین وایدئولوژی های مذهبی نقش مهم وبسزایی داشته و مسلمانان این کشور با اندیشه سیاسی مبتنی بر ایدئولوژی اسلامی به دنبال آزادی، دمکراسی ، عدالت ، رفاه اقتصادی بوده اند.
اندیشه سیاسی اسلامی با توجه به ارکان یاد شدهی فوق، در دوران معاصر با رویکردی متفاوت نسبت به فرد، جامعه و حکومت سبب پیدایش نوعی جریان اصلاح دینی و بیداری اسلامی در جهان اسلام بالاخص منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا شده است که انقلاب اسلامی ایران نقطه ی عطف آن می باشد.
هدف از ارائه این مقاله شناخت تأثیر اندیشه سیاسی اسلامی بر تحولات معاصر مصر می باشد، همچنین نوع نگرش اسلام به سیاست و طرز برخورد آن با قدرت سیاسی را مورد ارزیابی قرار می دهیم ، چرا که این برخورد تحت تأثیر، عقاید و سنت های اسلامی در متن تاریخ و حیات جمعی مسلمانان مصر، شکل گرفته و تعیین کننده الگوهای کنش و رفتار سیاسی آنان در پذیرش یا نفی حکومت است ؛ همچنین مذهب ، عقاید، ارزش ها، نمادهای مذهبی و فرهنگ سیاسی ناشی از آن، ممکن است مروج و الهام بخش رفتارهای سیاسی ، انقلابی و ستیزهجو باشد و این حرکت را تشدید و تسهیل نماید.