چکیده:
بحث این مقاله، تاملی بر چرایی و چندوچونی زایش درام در ایران و پیدایش گونه ادبی نمایشنامه بهمثابه تحولی ادبی در آستانه مشروطه است؛ تحولی که همراه تجدد است؛ تجددی که در عصر پیشامشروطه در حیطه ادبیات، با ورود گونه ادبی نمایشنامه به ایران محقق شد و این تجدد، تحولی بود که نه فقط در قالب محتوا که در عرصه شکل نیز خودی نشان داد. به دیگر سخن، مبحث مورد مداقه در این مجال، بررسی زمینهها و چگونگی تغییر زبان ادبی غالب در حایت ادبی ایران، یعنی شعر، به گونه نمایشنامه است؛ نمایشنامهای که در نهایت به رونق صحنههای تئاتر انجامید و در دوران مشروطه چنان نقش و تاثیری یافت که امروزه در عمل یکی از راههای بررسی انقلاب مشروطه از دل بررسی و تدقیق در تئائر آن دوران میگذرد! ورود نمایشنامه به ایران بهزغم محققان تئاتر، با نمایشنامههای میرزافتحعلی اخوندزاده و میرزا آقا تبریزی، اتفاق افتاد؛ که اولی اگرچه نمایشنامهای به زبانفارسی ننوشت اما پدر نمایشنامهنویسی ایران نام گرفت و نوشتههایش سرمشقی برای میرزا آقا تبریزی شد تا نخستین نمایشنامه(های) فارسیزبان را به رشته تحریر درآورد! مبنای نظری مورداستفاده در این نوشتار، بهمنظور بررسی تجدد ادبی در عصر پیشامشروطه، نظریات گئورگ لوکاچ، متفکر مجاز است. نظریات لوکاچ دست کم از دو منظر به بحث مورد مطالعه در این نوشتار مربوط میشود؛ نخست از آن رو که لوکاچ شرح کشافی درباره ارتباط شرایط اجتماعی با اشکال و صورتهای ادبی دارد و دومین مسالهای که بعد از بحث ارتباط محتوا با ساخت اجتماعی و صورت (گونه) ادبی به مباحث این نوشتار مربوط میشود، مقوله رئالیسم است که در نظریات لوکاچ، اهمیتی دو چندان مییابد. پس در این مقال، نخست خواهیم کوشید تا اجمالی از نظریات لوکاچ درباره مسایل مرتبط با این مطالعه به دست دهیم و سپس، به بررسی ورود نمایشنامه به ایران در عصر پیشامشروطه خواهیم پرداخت.