خلاصه ماشینی:
کاری که من میکردم به صورت رشته مطرح نبود؛ مسیری حرفهای برای این کار وجود نداشت و به همین دلیل است که کارم به موسسه فناوری ماساچوست (MIT) و آزمایشگاه الکترونیک کشید که به تخصص فرد اهمیت نمیدادند.
چه چیزی به طور خاص درباره کار شما حضورتان را در گروهی دانشگاهی ناممکن میکرد؟ چنین گروهی وجود نداشت؛ منظورم این است که گروههایی مانند زبان، روانشناسی و انسانشناسی بودند؛ گروههای زبانشناسی ، شاید یکی از آنها که خود من میشناسم، به صورت پراکنده فعالیت میکردند، اما این نوع از کار جایگاه مناسبی نداشت.
. درباره مطالعه صوت2 (sound) و معنا (meaning) و رابطه آنها باید گفت که قطعا در این زمینه سنتی در فلسفه است که بسیار به این موضوعها میپردازد.
منظورم این است که ما از واژهها برای ساختن اصوات نیز استفاده میکنیم اما کسی فکر نمیکند که این به معنای وجود رابطه میان یک واژه و یک صوت است؛ ما از واژهها برای ساختن اصوات و سخن گفتن درباره جهان استفاده میکنیم.
درست است که بگوییم تنها مطلب مطرح درباره دلالت برون زبانی10 این است که هویتهای مستقل از ذهن را بدیهی فرض میکند؟ خیر: دلالت برون زبانی هویتهای مستقل از ذهن،رابطه میان آنها و هویتهای درون ذهنی (mind-internal) را بدیهی فرض میکند.
سوالهایی مانند اینکه روند تکرارشوندهای که صوت و معنی مجموعهای نامتناهی از عبارات را تعیین میکند چیست؟ تصور میشد که بتوان پاسخ این سوالها را در دستور زبان سنتی و فرهنگ لغتهای سنتی یافت، اما این فرهنگها فقط معنی واژه را به دست میدهد.