چکیده:
در زندگی روزمرّه قاعده مرسوم آن است که هر حادثه ای به دلیل متاّثر بودن از اسباب و علل انسانی و زمینی امکان وقوع پیدا میکند. امّا در تصوف به سبب متفاوت بودن طرز نگرش به نظام هستی، این واسطه های مادّی اغلب نادیده گرفته میشوند و بعضی از کنش ها و حوادث مستقیما به مسبّب الاسباب که در ورای تمام وقایع هستی در جایگاهی قدرتمند و بی منازع نشسته است نسبت داده میشوند. بخشی از خوارق عادات که اغلب در کتاب های اهل تصوف به فراوانی دیده میشود ریشه در چنین دیدگاهی دارد. با حذف واسطه های زمینی از رابطه علّت و معلولی حاکم بر پدیده ها، یک رخداد معمولی به راحتی میتواند به قلم رو کرامت ها وارد شود.
خلاصه ماشینی:
اما در تصوف به سبب متفاوت بودن طرز نگرش به نظام هستی، این واسطه های مادی اغلب نادیده گرفته میشوند و بعضی از کنش ها و حوادث مستقیما به مسبب الاسباب که در ورای تمام وقایع هستی در جایگاهی قدرتمند و بی منازع نشسته است نسبت داده میشوند.
(ابن عربی، فتوحات ، ١٣٨٧:ج ١٢، ٣٧٨) نسفی کسانی را که اعتقادات خود را به واسطه «حس و سمع » به دست میآورند و اقرار و تصدیق به خداوند را نیز همه با زبان انجام میدهند «اهل تقلید» میخواند و آنان را در برابر کسانی قرار میدهد که ایمان آن ها یا «به طریق کشف و عیان » و یا «به طریق دلایل و برهان » حاصل شده است .
» (همان :٤٢) وقتی موحد دانست که علم و ارادت و قدرت مسبب الاسباب بر کل کاینات محیط است ، دیگر حرص از وجود او برمیخیزد و توکل بر جای آن مینشیند، و سعی و کوشش به رضا و تسلیم ، و محبت غیر به محبت خدا بدل میشود.
» (همان :٤٤) اعتقاد به این که همه چیز متعلق به خداست و به دستور او انجام می شود یکی از آن واقعیت های انکار ناپذیری است که باعث میشود دیگر کسی نتواند ادعای مالکیت بر جنبش یا حرکتی را از خود داشته باشد: «توحید آن است که بدانی همه چیز آن خداست و از خداست و به خداست ، و بازگشت به خداست .