خلاصه ماشینی:
بورچ خود درباره اثرش میگوید که پشتوانه فکری این کتاب این باور است که فیلمسازی با هدف آفرینش توهم یک واقعیت است که تماشاگر باید آن را به کلی مجزا از جهان فرض کند-چیزی که مشابه آن را برشت با عنوان تحلیل رفتن شخصیت تماشاگر در دنیای ذهنی نویسنده نمایشنامه یا همان اصطلاح معروف همذاتپنداری (identification) رد میکند و من آن را علت وجودی،نقطه صفر سبک سینمایی میدانم-اساسا دربردارنده یک عامل بیگانهسازی است.
در بخش اول کتاب با دو بخش بههمپیوسته خود،زمان نه از جهت فلسفی بلکه از حیث فنی در آثار سینمایی در نظر گرفته شده است و فنونی مثل فن تقطیع،دیزالو،وایپ (Wipe) ،قطع منطبق ساده-aigh mach-cut str ،بازگشت زمانی (Time reversal) و رجعت به گذشته Flashback در آثاری مثل از نفس افتاده ساختهی گودار،فرشته اعدام از بونوئل،روز آغاز میشود ساختهی مارسل کارنه و یک داستان ساده از مارسل هانون بررسی شدهاند تا این نتیجه حاصل شود که سینمای داستانی معاصر به تدریج خود را از قیدوبند و تأثیر سبکهای ادبی و شبه ادبی آزاد میکند و به همان میزان از«نقطه صفر سبک سینمایی»که در دهههای سی و چهل میلادی تسلط مطلق داشت و هنوز هم از تاثیر نیرومندی برخوردار است، فاصله میگیرد.
بورچ معتقد است سینما فقط وقتی به سبک مستقل دست خواهد یافت که این اشکال را به نحوی ارگانیک مورد استفاده قرار دهد؛ و این در درجه اول مستلزم آفرینش ارتباط حقیقتا هماهنگ بین فصلبندیهای فیلم براساس پیوندهای فضایی و زمانی نماها از یک طرف و محتوای داستانی آن از طرف دیگر است به نحوی که ساختار صوری تعیینکننده ساختار داستانی باشد و برعکس.