چکیده:
در میان شاگردان صادقین3 برخی شخصیت ها تاثیرگذارتر، مشهورتر و جالب توجه تر از دیگران بوده اند. یکی از این شخصیت ها جابر بن یزید جعفی است که بیشتر از محضر امام باقر7 بهره برده است. گرچه وی را از بزرگان امامیه خوانده اند و آثاری نیز برای وی نام برده شده است، اما گزارش هایی نیز وجود دارد که متضمن قدح و ذم اوست. پس از وفات جابر، غالیان نیز به او ابراز علاقه کرده و برخی از عقائد خود را به او نسبت دادند. آنان همچنین روایات و کراماتی را نیز به وی منتسب کردند. برداشت های نادرست از اندیشه های این راوی پرکار، سبب شده تا چهره ای مخدوش و متهم به غلو از او ارائه شود. در این پژوهش نخست بر اساس گزارش های رسیده درباره جابر جعفی به سیر زندگی علمی و اجتماعی او پرداخته شده و در ادامه گزارش های مربوط به اتهام جابر به غلو بررسی شده است.
Among the deciples of holy Imams Baqir and Sadiq، some figures are more influential and prominent than others. Of these is Jābir ibn Yazid Joʿfi who was most endowed with the knowledge of Imam Baqir. Although he was regarded as a prominent scholar of Imamiyyah and some works were attributed to him، there are reports implying his fault and blameworthiness. Furthermore، after his death the extremists were interested in him and ascribed some of their beliefs to him. Hadiths and charismatic acts were attributed to him. Misconception of the ideas of this vigorous transmitter was the ground for tarnishing his image and accusing him of doctrinal extremism. This research deals with first on the basis of available reports his scholarly and social life and goes on to examine the reports on his accusation of extremism.
خلاصه ماشینی:
آثاری که به طور مستقل به جابر جعفی پرداختهاند شامل یک کتاب و چند مقاله است که بیشتر زندگی، مباحث رجالی از دیدگاه اهل سنت و شیعه و نیز غالیان را در نظر داشتهاند، اما در زمینۀ غالی بودن او و درستی انتساب این وصف به او مقالۀ مستقلی نگاشته نشده است.
نجاشی و طوسی کنیه وی را ابوعبدالله ذکر کردهاند (نجاشی، 1416: 128؛ طوسی، 1373: 176)، اما تستری، بر اساس خبری که در کشی آمده است (کشی، 1409: 195 و 196)، ابومحمد را صحیحتر میداند و معتقد است که مستندی برای انتساب ابوعبدالله به جابر نداریم (تستری، 1410، ج2: 543)؛ برخی نیز کنیۀ ابویزید را برای جابر ذکر کردهاند (بخاری، بیتا: ج2: 210؛ ابنحبان، بیتا، ج1: 208؛ سمعانی، 1408، ج2: 68).
کلینی و قطب راوندی، هر کدام روایتی از امام زینالعابدین7 به نقل از جابر آوردهاند (کلینی، 1407: 3/234-235؛ راوندی، 1409، ج1: 246) و برخی نیز وی را در زمره اصحاب این امام نام بردهاند (صدر ، 1375: 284)، اما به نظر میرسد سخن طوسی صحیحتر باشد که جابر را از اصحاب امام چهارم ندانسته است (نک: طوسی، 1373: 111).
همچنین آنچه از عقاید مشترک به جابر نسبت داده شده است میتواند از آموزههای اصیل و تحریف نشده شیعی باشد که در این صورت نهایت چیزی که از دیدگاه اهل سنت میتوان اثبات کرد، غلو جابر در تشیع است.
نکته جالب توجه دیگر نیز این است که منابع رجالی اهل سنت که جابر را غالی و سبئی خواندهاند (برای نمونه ذهبی، 1382، ج1: 6؛ ابنحبان، بیتا، ج۱: ۲۰۸) به این گزارش استناد نکردهاند و از عبارات آنان غلو در تشیع برداشت میشود.