چکیده:
مقدمه: وقتی از«رفاه اجتماعی» سخن به میان می آید؛ کمتر به ریشه ها و فلسفه رفاه توجه می شود و معمولا، نیازهای رفاهی از جنس نیازهای دست دوم و روبنایی تلقی می شوند و همین امر سبب می شود که به خصوص در مواقع بروز محدودیت های اقتصادی و سیاسی به راحتی از تامین نیازهای رفاهی مردم صرف نظر شود. این درحالی است که مفاهیم بنیادین مربوط به رفاه اجتماعی در اغلب سنت های فکری دقیقا همان مفاهیمی هستند که پایه های اصلی «حق» را تشکیل می دهند و لذا اگر به مقوله رفاه اجتماعی به منزله «حق» نگریسته شود، آنگاه رفاه اجتماعی نیز جزء حقوق «اساسی» مردم تلقی می شود. ما در این مقاله سعی داریم با مرور مفاهیم نظری فلسفه حق، ارتباط تنگاتنگ بین «حق» و «رفاه اجتماعی» را مورد بررسی قرار دهیم. روش: این تحقیق به روش اسنادی و با مراجعه به منابع علمی به صورت مروری به منظور بسط مباحث نظری پیرامون فلسفه رفاه اجتماعی به انجام رسیده است. یافته ها: یافته های این تحقیق نشان می دهد که در اکثر منابع و متون علمی «حق» به معنای «ادعای تضمین شده و حاکم» است؛ یعنی ادعایی که با پشتیبانی قدرت سیاسی الزام می شود و در مقابل ادعاهای متعارض همواره پیروز و حاکم است. مفهوم و نهاد حق، بر پایه اصل کرامت ذاتی انسان قابل موجه شدن است و آنچه که موجب معنی دار شدن کرامت ذاتی انسان ها می شود این است که آنها عملا بتوانند آزادانه در مسیر کرامت ذاتی خود حرکت نمایند. از طرف دیگر، اگر به مباحثی که نوعا توسط اندیشمندان حوزه رفاه اجتماعی مطرح می شود دقت کنیم، اغلب آنها به مفاهیمی چون «عدالت، برابری، آزادی و توزیع منابع» اشاره می کنند و بسیاری از سیاست های اجتماعی برای تامین عدالت و برابری، استقرار آزادی و توزیع عادلانه منابع مادی ارائه می گردند. نتایج: براساس یافته های این تحقیق، رابطه معنی داری بین مفاهیم بنیادین «حق» و «رفاه اجتماعی» برقرار است و ازآنجاکه «دفاع از حق» جایگاه رفیعی در هنجارهای اجتماعی و ساختارهای سیاسی دارد؛ لذا با پذیرش این واقعیت که: مطالبات، نیازها، ادعاها و انتظارات رفاهی مردم از جنس «حقوق اساسی» به شمار می روند، می توان برای تامین این نیازها و مطالبات؛ ارزشی همسنگ مطالبات حقوقی قائل شد.
خلاصه ماشینی:
حتـی متخصـصین رفـاه و برنامه ریزی اجتماعی نیز معمولا مباحث خود در زمینه رفاه را در بهترین حالت ، از بررسـی دیدگاه های اندیشمندان مکاتب مختلف در خصوص تعریف رفاه و تعیین شاخص هـای آن و اولویت های هر مکتب در زمینه برنامه های رفاهی آغاز می کنند و کمتر دیده شـده اسـت که راجع به خاستگاه رفاه اجتماعی از منظر نیازها و یا ویژگی های بنیادین بشر سخنی گفته شود و همین امر باعث شده است که برنامه های رفاهی ، نوعی برنامـه هـای تجملـی تلقـی شوند و مجموعه سیاست ها و تدابیرمرتبط با تأمین رفاه اجتماعی معمولا در مقایسه با سایر حوزه ها در درجه دوم و سـوم اهمیـت قـرار گیرنـد و در کمتـر کـشوری ـ بـه خـصوص کشورهای در حال توسعه - دیده شده است کـه بـرای پیگیـری و تـأمین رفـاه اجتمـاعی ساختارهای رسمی مقتدری شکل گرفته باشد (به گونه ای که در کشور ایران نیز اصلی ترین دستگاه دولتی مسئول حوزه رفاه و تأمین اجتماعی برای دومین بار منحل گردید).
بر این مبنا اگر از نگاه کسانی که از دریچه سوسیالیسم به جامعه می نگرند بـه موضـوع رفاه بپردازیم باید به طور ویژه به «شرایط » توجه کنیم که ارجاع دارد به وضـعیت محیطـی که بر ما تقدم دارد و در آن شکل می گیریم ، فضایی که در آن تنفس مـی کنـیم و همـراه بـا رشدمان در آن عجین می شویم ؛ وضعیت های اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی که در آنها قرار می گیریم (پتریک ؛ ١٣٨٥) و بـالطبع وقتـی از ایـن زاویـه بـه اوضـاع مـی نگـریم از حیـث برنامه های رفاهی باید به دنبال سلسله اقـداماتی باشـیم کـه «شـرایط محیطـی » را بـه نفـع ضعیف ترین اقشار جامعه تغییر دهد لذا از زاویه دید سوسیالیست ها موضوع «عـدالت » کـه تضمین کننده شرایط مطلوب برای اقشار مختلف جامعه است اولویت پیدا می کند و فلسفه و کارکرد اصلی رفله اجتماعی «تأمین عدالت » در نظر گرفته می شود.