چکیده:
جان مرشایمر معتقد است که در چارچوب رئالیسم تهاجمی، قدرت های بزرگ به منظور کنترل و مهار دشمنان و رقبای خود از دو استراتژی عمده استفاده میکنند.یک : موازنه سازی دو: مهار رقبا از طریق احاله ی مسئولیت . نویسنده در این مقاله نمونه هایی از تلاش ایالات متحده درجهت مهار رقبای خود در چارچوب شیوه دوم یعنی احاله ی مسئولیت را ارائه مینماید. رقبا و خطراتی که در این نوشته مد نظر هستند ایران و چین میباشند که آمریکا در پی کنترل آنها از طریق یک قدرت دیگر است . مهار چین از طریق هند و کنترل ایران از طریق عربستان صورت میگیرد.
خلاصه ماشینی:
فروپاشی شوروی و سقوط کمونیسم فرصت لازم را در اختیار مقامات واشنگتن قرارداد تا بدون وجود رقیب قبلی خود سرکردگی نظام جهانی را برعهده گرفته و در واقع آمریکا که در شکل دادن به ماهیت نظام بین الملل در طول دوران جنگ سرد در رقابت تنگاتنگ با اتحاد جماهیر شوروی بود به یکباره در موقعیتی قرار گرفت که این فرصت را برای این کشور فراهم کرد که به جهانی سازی مقوله های شکل دهندة هویت خود و به عبارتی راه و رسم زندگی آمریکایی با تمام بارهای ارزشی آن در صحنه ی جهانی بپردازد.
به عنوان مثال حمایت های آمریکا از هند در راستای مقابله با خیزش چین صورت میگیرد اما مقامات هندی ممکن است به این مسئله واقف نباشند که کار کنترل یک رقیب را برای ایالات متحده انجام میدهند یا به همین صورت دولت عربستان نیز ممکن است ایران را در درجه ی اول برای خود یک تهدید به شمار آورد، نه برای ایالات متحده .
ایران در سال ٢٠٠٢ در کنار دو کشور دیگر یعنی عراق و کره ی شمالی توسط جرج بوش محور شرارت در نظر گرفته شد و ایالات متحده حتی از این فراتر رفت و ایران را برای خود و جهان یک خطر جهانی ترسیم نمود که در پی بر هم زدن نظم و امنیت بین المللی است ، لذا مقامات واشنگتن میبایست این قدرت منطقه ای را کنترل نمایند.
از طرفی ایالات متحده نیز عربستان را که پس از فروپاشی پان عربیسم ناصر و صدام حسین رهبری جهان عرب را بر عهده داشته است قدرتی مناسب در منطقه جهت حفظ منافع خود دیده است و به همین دلیل است که روابط اقتصادی و نظامی بین دو کشور رو به گسترش یافته است و نوک حمله ی این روابط متوجه ایران است .