چکیده:
در علوم انسانی دو دسته نظریه در باب قدرت وجود دارد. دسته اول قدرت را مقوله ای مکانیکی و حاکمیت محور در نظر می گیرد و دسته دوم قدرت را در ارتباط با گفتمان و زبان و متن معرفی می کند در این مقاله تلاش شده است به نسبت میان متن و قدرت پرداخته شود. برای این منظور پس از معرفی نظریه های قدرت حاکمیت محور، به خوانش نظریه های میخائیل باختین، رولان بارت و میشل فوکو پرداخته می شود. تلاش می شود نشان داده شود نظریه های هرکدام چگونه می تواند اعمال قدرت متنی را صورتبندی کند
خلاصه ماشینی:
براساس لویاتان هابز، ضروریست که برای حل وضعیت طبیعی ، قدرت سامان بخش در پیکر پادشاه قرار داده شود»(همان :٨٦) پاسخ هابز به این پرسش که چرا افراد اطاعت می کنند، همانند پاسخ جان لاک ، این اســت که «آنها به خاطر منافع خود چنین می کنند از دید هابز، ترس از جانشــین هاست که موجب اطاعت می شود، مردم ممکن است اعمال قدرت بر خودشان توسط دیگران را بپذیرند؛ زیرا مشاهده می کنند که این امر از جهات دیگر به سود آنهاست - یعنی باز می گردیم به معادله سود و زیان » (راش :٥٧،١٣٧٧) به اعتقاد هابز قدرت مترادف علت است .
وبر قدرت را اینگونه تعریف می کند: «قدرت عبارتست از احتمال اینکه یک کنشگر در یک رابطه اجتماعی در موقعیتی باشد که اراده خود را به رغم مقاومت دیگران اعمال کند، صرف نظر از اینکه این احتمال بر چه مبنایی قرار دارد» (راش :٤٨).
و نهایتا اینکه مشروعیت عقلانی - قانونی بر مبنای «اعتقاد به قانونی بودن الگوهای قواعد هنجاری و حق کسانی که تحت چنین قواعدی برای صدور دستور اقتدار یافته اند استوار است »(راش :٥٩) پــس از هابز و وبــر، در اینجا به یکی از مهمترین نظریه پــردازان دیدگاه کثرت گرایی در باب قدرت سیاسی یعنی رابرت دال می پردازیم .
»(همان ) در نهایت اینکه استفاده زیاد از نمایه ها در رمان های جدید به اعتقاد بارت خود یکی از تکنیکهای واقع نمایی است ، تا از این طریق به مخاطب خود ثابت کنند که اولا راوی آنها را بسیار دقیق می شناسد، بنابراین قضاوتهایی که در باب آنها صورت می گیرد حقیقت دارند.