چکیده:
مدارک کافی که امروزه، اماکن و شهرهای تاریخی را معرفی نماید تقریبا اندک است. علم
باستان شناسی به کمک همین متون اندک تاریخی،مکان ٢شهرها را یکی پس از دیگری آشکار
ساخته است. قرآن کریم به عنوان معتبرترین متون مذهبی، می تواند باستان شناسان را
جهت کشف این مکانها یاری دهد.
مطالعات باستان شناسی با روشن ساختن جزئیاتی چون هنر معماری و نحوه سکونت، نوع
معیشت، آداب و رسول و دین، سیمایی از روزگار کهن را می نمایاند که میتواند تا حد
زیادی عللی که مردم یک جامعه را به تباهی کشیده تجسم بخشد.علتهایی که با توجه به
قصص قرآن، چگونگی آن در قالب یک داستان روایت شده است و اینکه چگونه یک شهرآباد به
دلیل گناهکاری ساکنان آن به تباهی کشیده شده و سرانجام به عذاب الهی دچار گشته و به
نابودی آنها منجر گردیده است. پژوهشهای قرآنی، انسان را به تفکر وامیدارد، که کشف
و مطالعه این مکانها و کیفری که بر مردم آنها نازل گردیده نشانه ای از خشم خدا بر
گناهکاران در یک مقیاس کوچک است.
یکی از نام جاهایی که قرآن نام میبرد شهر حجر است که مربوط به قوم ثمود است و نیز
زمان پیامبری حضرت صالح،که ما در این مقاله بدان میپردازیم و سبب نابودی آن را از
کلام خدا مورد مطالعه قرار داده و با توجه به مآخذ معتبری چون تفاسیر و کتابهای
دیگر و نیز با توجه به تحقیقات باستان شناختی انجام شده، چگونگی کار و محل و
سرانجام آن را بررسی می کنیم.
خلاصه ماشینی:
"(79) سوره هود،11/61 ـ 68 و باز ما صالح پیغمبر را به سوی قوم ثمود به رسالت فرستادیم صالح به قوم خود گفت ای مردم خدای یگانه را که جز او خدایی نیست پرستش کنید او خدایی است که شما را از خاک بیافرید و برای عمارت و آباد ساختن زمین برگماشت پس شما از خدای خود آمرزش طلبید و به درگاه او پناه برید و از لغزش و گناهان توبه کنید که البته خدا به همه نزدیک است و دعای خلق را می شنود و اجابت می کند(61) قوم گفتند ای صالح تو پیش از آنکه دعوت نبوت کنی در میان ما مورد اعتماد و امیدواری بودی آیا می خواهی(باین دعوی پرستش خدای یگانه) ما را از پرستش خدایان پدرانمان منع کنی ما به دعوی نبوتت سخت بدگمان و بیعقیده خواهیم بود(62) صالح باز گفت آیا رأی شما چیست اگر من بر دعوی خود معجز و دلیلی از طرف خدا در دست دارم که او مرا به نبوت به لطف و مرحمت بسیار برگزیده است اگر باز هم فرمان او نبرم و گفتار جاهلان شما را بشنوم و ابلاغ رسالت نکنم در این صورت مرا از عذاب،که امان تواند داد؟ که شما بر من جز ضرر و زیان چیزی نخواهید افزود(63)صالح باز گفت ای قوم این ناقه آیت خداست و معجز برای اتمام حجت الهی بر شما،او را به حال خود آزاد گذارید تا در زمین خدا چرا کند و قصد آزار او مکنید و گرنه خدا شما را بزودی به عذاب گرفتار سازد(64) قوم پند صالح نشنیدند و ناقه را پی کردند صالح هم به آنها وعده عذاب داد که بعد از این عمل تا سه روز دیگر در منازل خود از زندگی تمتع برید که سپس همه هلاکت خواهید شد و این وعده البته حق است و دروغ نیست(65) چون وقت فرمان قهر ما فرا رسید تنها صالح و مؤمنان به او را،به رحمت خاص خود از بلای آن روز نجات دادیم که خدا بر هر چه خواهید مقتدر و تواناست(66) و آنگاه ستمکاران را شب صیحهٔ عذاب آسمانی بگرفت که صبحگاه در دیارشان بیحس و حرکت و خاموش ابدی شدند(67) چنان هلاک شدند که گویی آنها در آن دیار هرگز زنده نبودند."