چکیده:
سؤال نیکو، نیمی از علم است؛ لازم است ذهن انسان مسألهمدار حرکت کند. فلسفه یعنی
اندیشه داشتن، تفکر کردن، نظر کردن، نگاه کردن، کشف کردن، فهمیدن، سؤال داشتن، پرسش
کردن. از این رو یکی از ورودیهای عرصه علم و فلسفه جستجوگری و پرسشگری است که در
خودپرسی و دیگرپرسی بروز پیدا میکند. همان طور که نوع اندیشه و نگاه و فکر
انسانها با هم متفاوت است، نوع پرسشها نیز متفاوت است و به همین دلیل فلسفهها هم
یکی نیستند و مراتب مختلف دارند، گاهی نگاه فلسفی عمیق است، گاهی سطحی و بدون عمق و
ریشه؛ و نوع پرسشها نیز گاهی عمیق است و گاهی سطحی و گاهی برای سرگرمی و آزار دادن.
لذا حضرت علی(u) به ما تعلیم دادند که ای انسان به دنبال پاسخ این پرسشها باش که از
کجا آمدهای؟ چرا به این عالم آمدهای؟ و به کجا خواهی رفت؟ و در جای دیگری شخصی
نزد حضرت آمد و سؤال پیچیدهای را مطرح کرد، حضرت فرمودند: برای فهمیدن بپرس نه
برای آزار دادن.
خلاصه ماشینی:
"چرا سؤال میکنیم؟ آیا همه موجودات سؤال دارند؟ ریشه سؤال کردن در چیست؟ آیا پرسش و پرسیدن همان فکر کردن و اندیشیدن است یا مرحلهای پس از اندیشیدن؟ در میان تمام آفریدههای پروردگار، چرا تنها انسان حیرت میکند و سؤال دارد؟ آیا پرسشها محدوده خاصی دارند یا بینهایت هستند؟ آیا هرگونه پرسشی خوب است؟ در چه مواردی از سؤال کردن، نهی میشویم؟ آیا همه سؤالها و پرسشها در یک سطح و یک مقام هستند یا درجات مختلفی دارند؟ به عبارت دیگر آیا نمرههای متفاوتی میگیرند؟ مهمترین پرسشها در طی قرون و زمانهای مختلف و نیز نزد اقوام و ملل مختلف، چه نوع سؤالاتی بوده است؟ آیا افراد بزرگی مانند دانشمندان هم دارای حیرت بوده و سؤال داشتهاند؟ انگیزه انتخاب این موضوع در مرحله اول سادهسازی مفاهیم و مطالب فلسفی است به شکلی که دانشپژوهان و دانشجویان رشتههای دیگر که مشغول تحصیل و پژوهش میباشند، بتوانند از آن استفاده نمایند و در مرحله بعد سعی بر این است که نیاز انسان به اندیشه فلسفی و تفکر و یکی از شعاعهای تفکر و اندیشه تحت عنوان پرسش کردن و سؤال داشتن، تحلیل و بررسی شود که بیشک میتوان گفت یکی از بزرگترین نعمتهای منحصر به فرد که تنها اختصاص به انسان دارد و یکی از موهبتهای عظیم خداوند به انسان میباشد."