چکیده:
نوشتار حاضر، درصدد بررسی جایگاه دانش منطق در میان دیگر دانشهاست. از آنجا که
بررسی تمایز علوم و تقسیمهای علم نقش بسزایی در روشن شدن مسئلة مورد بحث دارد، در
آغاز، بحث مختصری در بارة دو نکتة مزبور مطرح کرده، سپس به اثبات ابزاری بودن منطق
میپردازیم. بدین امر نیز توجه داده میشود که در باب منطق دو دیدگاه میتوان داشت:
یکی نگاه فینفسه، و دیگری در قیاس با دیگر علوم، که غرض اصلی از علم منطق جهت دوم
است. ازهمین دیدگاه است که منطق، دانشی ابزاری به شمار آمده که همة دانشها بدان
نیازمندند. در بخش پایانی مقاله، معنای ابزاری بودن منطق بررسی شده و روشن میشود
که منطق ضمانت صحت فکر، از نظر صورت و ماده را بر عهده دارد. ولی در منطق، بحث از
مادة فکر، به طور کلی صورت میگیرد و این علم به مواد خاص و جزئی که در افکار
گوناگون به کار میرود، نمیپردازد.
خلاصه ماشینی:
"از سویی ابزار مخصوص فلسفه نیز به شمار نمیآید و شاید سخن فارابی که میگوید: «لکنها صناعة قائمة بنفسها و لیست جزء لصناعة اخری و لا انها آلة و جزء معا؛ منطق علم مستقل است و نه جزء علم دیگری، و همچنین ابزار و جزء برای علم دیگری نیست» (الالفاظ المستعمله فی المنطق، 108) نظر به همین نکته دارد که منطق ابزار مخصوص هیچ علمی قرار نمیگیرد، وگرنه این که علوم دیگر از قواعد منطق بهره میگیرند انکارپذیر نیست.
در کتاب قیاس شفا نیز فصلی را تحت عنوان «فی ان المنطق آلة فی العلوم الحکمیة لایستغنی عنها؛ منطق ابزاری است در علوم حکمی که بینیازی از آن نیست» مطرح کرده و در آغاز آن میگوید: پیشتر بیان شد که منطق چگونه جزء فلسفه و چگونه ابزار آن است و بین این دو تناقضی نیست؛ چون اگر موضوع منطق را از این جهت که یکی از موجودات است در نظر بگیریم و فلسفه را علم به موجودات بدانیم، منطق جزء فلسفه خواهد بود؛ چه در منطق نیز احوال بخشی از موجودات مورد بحث قرار میگیرد؛یعنی موجوداتی که از طریق آن مجهولات شناخته میشود یا کمک به کسب مجهولات دارد؛ اما وقتی به غرض این علم نظر کنیم میبینیم در شناخت امور دیگر نافع است و از این جهت ابزار معرفت دیگری است؛ بلکه باید گفت غرض مهم و اصلی از منطق همین امر است و البته بین این دو حیثیت که در منطق هست تنافی نیست، بلکه نسبت عام و خاص است: یکی شناخت برخی موجودات است؛ و دیگری شناخت برخی موجودات از این حیث که کمک در شناخت موجودات دیگر است (همان، 4 / قیاس،10)."