چکیده:
این مقاله به نه فرض دربارة اقسام بدیهی و نسبت آنها با علم نظری اشاره کرده است و
نیز به پنج دیدگاه دربارة فرض قابل قبول از فرضهای مزبور پرداخته و پس از نقد و
بررسی آنها به این گزینه رهنمون شده که دانستهها، نه همه نظری است و نه همه بدیهی،
بلکه برخی بدیهی و بعضی نظریاند.
دراین مقاله همچنین به تفصیل از دیدگاه فخر رازی دربارة بداهت همة تصورات بحث شده،
و پس از پیگیری ریشة این فکر، این نتیجه به دست آمده که این نظریه متأثر از نگرش
منون است. در نهایت با نقد این نظریه، امکان نظری بودن برخی تصورات اثبات گردیده
است.
خلاصه ماشینی:
"به بیان دیگر: [(p→q) & (r→s), (pvr)├ (qvs)] در مغالطة ذوالحدین جعلی نیز، به سان قیاس ذوالحدین، از فرمول مزبور استفاده میشود، ولی شرایط قیاس در آن مراعات نمیگردد؛ زیرا یا واقعا رابطة شرطی میان مقدم و تالی برقرار نیست، و یا ترکیب فصلی منحصر به آن دو حالت نیست (خندان، منطق کاربردی، 261ـ262)، و در موضوع مورد بحث، فخر رازی از این جهت گرفتار مغالطه شده است که ترکیب فصلی مورد ادعای وی ـ یعنی آنچه را میخواهیم بشناسیم یا معلوم ماست و در نتیجه طلب آن محال است چون تحصیل حاصل است، یا آن را نمیشناسیم که باز طلب آن محال است زیرا طلب مجهول محال است ـ منحصر در دو حالت نیست؛ زیرا در اینجا سه ترکیب فصلی(یا ترکیب فصلی سهمؤلفهای) مطرح است: یا چیزی را مطلقا میشناسیم و یا چیزی مطلقا مجهول ماست، و یا اینکه چیزی برای ما معلوم است از جهتی، و مجهول است از جهت دیگر؛ و چنانکه گفتهاند سه راه برای برون شد از «مغالطة ذوالحدین جعلی» وجود دارد: الف) گرفتن دو شاخ، به این ترتیب که کسی تقسیمبندی را بپذیرد و نتایج را رد کند؛ مثلا بگوید: چنین نیست که مردم به دلیل راستگویی از من متنفر میشوند، بلکه احترام آنها به من بر اثر راستگویی بیشتر میشود؛ ب) عبور از میان شاخ ها؛ یعنی نشان دادن اینکه راههای انتخابی منحصر در موارد حصر شده نیست؛ چنان که کسی میتواند بگوید: من در عالم سیاست به بخشی خواهم رفت که نیاز به پاسخگویی نداشته باشد؛ ج) زیر و رو کردن مغالطه، به اینطریق که شخص با همان مقدمات به نتیجة عکس برسد؛ هر چند این راهحل نیز خود مصداقی از مغالطة ذوالحدین جعلی خواهد بود."