چکیده:
نزد ابنسینا شناخت زوایای گوناگون وجود انسان جایگاه ویژهیی دارد. در نظام فلسفی او انسان موجودی حادث است که هم نفس مجرد و هم بدن مادی او با افاضه عقل فعال ایجاد میشود. نفس از همان ابتدا از حیث ذات، مجرد و هم افق با عقول مفارق است اما از حیث فعل، مادی و نیازمند ابزارهای جسمانی است. رابطه نفس و بدن رابطهیی بیبدیل است: نفس مدبر بدن و فاعل اصلی همه افعال انسان است و بدن، ابزار منحصر بفرد فعل نفس در حیات دنیوی و واسطه فعلیت یافتن قوا و توانمندیهای آن است. انسان، حیات متقدم بر حیات دنیوی ندارد و ازلی نیست اما نفس مجردش، ابدی است و برخلاف بدن که با مرگ از بین میرود نفس، فنا نمیپذیرد و جاودانه است.سه اثر تمثیلی ـ عرفانی ابنسینا نیز با محور انسانشناسی تدوین شدهاند: در رسالة الطیر، حیبنیقظان و سلامان و ابسال شیخالرئیس به زبان قصه و رمز و در قالب نمادها و سمبلها، حیات انسان و عوامل و موانع کمال او را تبیین میکند و با نگاهی کمتر فلسفی و بیشتر عرفانی و تربیتی، تلاش میکند تا راه تعالی و سعادت را به جویندگان بنمایاند.نوشتار حاضر قصد دارد نمود انسانشناسی فلسفی ابنسینا را در انسانشناسی رسائل سهگانه عرفانی ـ تمثیلی او جستجو نماید و از این رهگذر به تفاوتها و شباهتهای دو نوع نگاه به انسان از منظر این فیلسوف مبرز مشائی برسیم.
خلاصه ماشینی:
این رأی اگرچه در زمان و مکان و شرایط خاصی ارائه شده است ولی از آنجا که انسانشناسی فلسفی بدنبال یافتن امور جزئی و شخصی انسانها نیست بلکه به مسائل اصلی و مشترک فیه نوع انسان میپردازد، ازاینرو این نوع معرفت، همه انسانهای گذشته، حال و آینده را مصادیق و موضوع خود میداند و روش آن یعنی تعقل و بهرمندی از استدلال و برهان نیز به محدود نشدن آن به زمان، مکان و شرایط خاص کمک میکند.
نزد ابنسینا نفس ناطقه ذاتا مجرد است و برای بقا و جاودانه زیستن در عالم مجرد و در قالب حیات اخروی، مانع عقلی ندارد اما بودن بدن مادی در آن عالم، بدلیل عدم سنخیت، از لحاظ عقلی و فلسفی پذیرفتنی نیست ولی به حکم صادق مصدق و با تکیه بر بیان نبوی مبنی بر تحقق معاد جسمانی، مقبول واقع میشود.
( ) ابنسینا در داستان سلامان و ابسال و حیبنیقظان به مسئله حیات پیشین نپرداخته است، اما در رسالة الطیر برخلاف ارسطو و همانند افلاطون، قائل به قدم نفس و حیات مقدم بر حیات دنیوی برای هر انسان شده است.
بهمینترتیب شیخالرئیس به دوستان خود نصیحت میکند که در مقابله با شیاطین دنیوی وجود خود، یعنی قوای شهویه و غضبیه و واهمه، از کژدم الهام گیرند و مثل او همیشه آماده دفاع باشند و مانع از آسیب آنها شوند( ) و نیز در جای دیگر داستان که خطاب به دوستانش چنین میگوید: «زهر فرو برید تا زنده بمانید»( ) مرادش از زهر خوردن، غلبه بر قوای شهوانی و غضبی و رعایت حد اعتدال در این قواست که بسبب دشواری فراوان، به خوردن زهر تشبیه شده است.