چکیده:
مطالعة روابط و مشابهت های مکتب های ادبی از مباحث مهم ادبیات تطبیقی به شمار م یرود.
یکی از مناس بترین مکتب های ادبی برای مقایسه با ادبیات کهن فارسی مکتب کلاسیسیسم
است که بیشترین نقاط اشتراک میان مبانی ادبیات اروپایی و ادب فارسی را در آن می توان
یافت. اصول و مبانی کلاسیسیسم را شاعر و نظریه پرداز بزرگ قرن هفدهم فرانسه نیکلا بوالو
در کتاب منظوم خود به نام فن شعر به زیبایی بیان کرده است. مهم ترین اصل کلاسیسیسم
یعنی خردگرایی را در بنیاد نظریة شعر بزرگان ادب فارسی نیز می توان دید. در تاریخ نقد و
نظریه های ادبی، بوالو در میان سلسلة شخصیت های ادبی بزرگی چون ارسطو و لونگینوس و
هوراس قرار می گیرد که کتابی دربارة فن شعر نوشته اند. در اولین قسمت این مقاله، نخست
ویژگی های مهم حیات فکری و ادبی در فرانسة قرن هفدهم، و سپس زندگی و شخصیت
نیکلا بوالو بررسی شده است. آن گاه برای تبیین جایگاه کتاب فن شعر وی پیشینة کتاب های
فن شعر قبل از بوالو در اروپا به کوتاهی آمده است. در قسمت دوم مقاله، با استفاده از متن
کامل نخستین سرود فن شع ، ر که حاوی کلیات و مبانی ادبی است، اساسی ترین اندیشه های
ادبی بوالو بیان شده است. شباهت اندیشه های بوالو با نظریات ادبا و شعرای فارسی زبان که در
سراسر مقاله یادآوری شده است، نشان می دهد که فن شعر بوالو را می توان محوری برای
مطالعة تطبیقی اصول مکتب کلاسیسیسم و مبانی ادب کهن فارسی در نظر گرفت.
خلاصه ماشینی:
شباهت اندیشه های بوالو با نظریات ادبا و شعرای فارسی زبان که در سراسر مقاله یادآوری شده است ، نشان می دهد که فن شعر بوالو را می توان محوری برای مطالعه تطبیقی اصول مکتب کلاسیسیسم و مبانی ادب کهن فارسی در نظر گرفت .
بخش عمده مقاله به معرفی مبانی کلاسیسیسم ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 Nicolas Boileau-Despréaux 2 L'art poétique در سرود اول فن شعر که برای نخستین بار به فارسی ترجمه می شود، اختصاص یافته است تا شاید، همچون مقدمه ای ، زمینه ساز مطالعات تطبیقی مشروح و مستدل تر در آینده باشد.
مثلا بوالو با تأکید بر حضور عقل و خرد در کار آفرینش ادبی سروده است : همه چیز باید برحسب خرد باشد اما این مقصد راهی بس لغزنده و سخت دشوار دارد به کمترین گام خطا خطر غرق شدن هست آری راه خرد غالبا یکی بیش نیست سعدی نیز در دیباچه گلستان نشان می دهد که اساسا در کار سخن سرایی به خرد و احکام آن اعتقاد دارد، چنان که دلیل اصلی ترک تصمیم خود به سکوت را حکم عقل می داند: اگرچه پیش خردمند خامشی ادب است به وقت مصلحت آن به که در سخن کوشی دو چیز طیره عقل است دم فرو بستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی طبیعتا همین عقل گرایی که شاعر را از خاموشی بازداشته در سبک نگارش و شیوه سرایش او نیز تأثیر بسیار داشته ، چنان که حتی بر ساختار همین دو بیت بالا نیز نوعی منطق خردگرایانه حاکم است .