چکیده:
یکی از مشکلات متون نظم و نثر ادب فارسی صفتهای نسبی و علائم آن است که غالب مطالعهکنندگان و مدرسان متون فارسی تصور میکنند که آنها را میدانند و بر آنها تسلط دارند، غافل از اینکه پسوندهای صفت نسبیساز متعدد و راه و رسم ساختن صفت و اسم و قید در آنها مختلف و سرگردانکننده است.در این مقاله قدمهای اولیه در شناخت این قسمت از دستور زبان فارسی برداشته شده و بخشی از این پسوندها بهنظر خوانندگان رسیده است و شرح مختصری از تأثیرات آنها به میان آمده است و در نتیجه بخشی از صفتهای نسبی در حد تذکر به قلم آمده و این موضوع مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
"یعنی قاعده کلی آن است که اگر صفت نسبی با کلمه (آنی) ختم شده باشد این پسوند (آنی) مخصوص زبان عربی است مثل روحانی، جسمانی، صمدانی، عصبانی، اما اگر در کلمات فارسی مانند خسروانی و شاهانی ملاحظه میشود عبارت است از (الف و نون جمع فارسی) + یاء نسبت.
از طرف دیگر در زبان عربی ممکن است یک اسم به دو صورت به حالت منسوب با صفت نسبی درآید مانند (روح) که (روحی) و (روحانی) هر دو مورد استعمال است اما از نظر معنی هر یک دارای ظرافت مخصوص خود هستند.
در مورد کلمه "اشاره" ضعیفتر عمل شده است به این معنی که "اشارت" و "اشاره" در زبان فارسی هر دو به معنی نشان دادن است اما در متون نظم و نثر فارسی گاهی اشارت به معنی "حکم" است مانند "پادشاهی به کشتن اسیری اشارت کرد - از گلستان سعدی" که همین کلمه اشارت در شعر حافظ با ظرافت ایهام، هر دو معنی را با هم دارد آنجا که میفرماید: «مژه سیاهت ار کرد به خون ما اشارت ز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارا»(حافظ، 1370: 99) که با توجه به اینکه فاعل "مژه" است، اشارت به معنی نشان دادن است و با توجه به معنی "خون" یعنی "قتل" اشارت به معنی حکم است.
ت - 8) گاهی به آخر صفت نسبی که با "ین" ساخته شده باشد، علامت دیگر صفت نسبی یعنی "ه" را هم اضافه میکنند مانند "زرین و زرینه"، "پشمین و پشمینه" و این همان اساس طبیعی زبان فارسی است که قبل از "ه" یا "ان" میآید: "زنانه و مردانه" یا "ین" میآید مثل "زرینه و سیمینه"."