چکیده:
بارزترین درونمایه نثر جمالزاده در داستانهایش، توجه ویژه به انتقاد اجتماعی است. زبان داستانهای طنز او بسیار ساده و روان است. جمالزاده گاهی عنصر طنز را در کل داستان و گاهی رگههایی از آن را در اجزای داستان بهکار میبرد. او برای رسیدن به این هدف، از اغراق، تضاد، القاب غیر متعارف، طعن، کنایه، تشبیه و توصیف استفاده میکند. او به موضوع و مضمون داستان، بیش از سبک و ساختار آن توجه داشتهاست و به همین دلیل، داستانهایش از لحاظ صناعت داستاننویسی زیاد منسجم نیست. در مقاله پیشرو، ابتدا بهصورت گذرا، طنز و تاریخ آن در ادبیات فارسی مطرح گردیدهاست و در ادامه بهصورت مختصر به معرفی جمالزاده پرداختهشدهاست. بخش اصلی این مقاله به بررسی داستانهای کوتاه طنزآمیز جمالزاده از دیدگاههای مختلف اختصاص دارد.
خلاصه ماشینی:
"تردیدی نیست که با انتشار مجموعه "یکی بود، یکی نبود" جمالزاده در سال 1300 شمسی، یکی از مهمترین حوادث تاریخ ادبیات ایران روی داد و برای نخستین بار، داستان کوتاه به معنی امروزی آن وارد ادبیات فارسی شد.
در بیشتر داستانهای جمالزاده، روایت ساده حوادث بهصورت پیاپی، جای طرح را میگیرد و داستان او را از فراز و نشیب و جدال و گره و بحران تهی میکند «چارچوب داستانهای او تا حدودی بهره گرفته از حکایات گذشته فارسی و دارای آغاز و پایان مشخص و قابل پیشبینی است و حوادث فرعی چندانی ندارد و معمولا سیر حوادث منطقی و پیرو توالی زمان است» (عبداللهیان، 1378: 36).
این شش داستان کوتاه عبارتند از: "فارسی شکر است"، "رجل سیاسی"، "دوستی خاله خرسه"، "درد دل ملاقربانعلی"، "بیله دیگ، بیله چغندر" و "ویلانالدوله"، که نویسنده با استفاده از زبان عامه مردم و ترکیب آن با زبان ادبی، گوشههایی از زندگی طبقات مختلف مردم ایران را در دوران مشروطه به تصویر میکشد.
«در این داستانها نویسنده توانستهاست، چهرههای مختلف اجتماعی ایران را از سپاهی ستمگر، ملای شیاد، فرنگ رفته بیهنر، دیوانی دزد و دغل و مردم کوی و برزن که خود از نزدیک آنها را میشناسد و با عقاید، مقاصد و رنجها و شادیهای آنان آشناست، همچنان که هستند و بازبانی که سخن میگویند، به خوانندگان بشناساند و گونههایی از اخلاق و عادات آنان را ارائه دهد» (آرینپور، 1379: 283).
داستانهای او اغلب ساده و شبیه هم هستند؛ اکثر داستانها شبیه خاطره و یا حکایت و قصههای سنتی هستند در بیشتر مواقع، کل داستان و گاهی اجزای آن طنزآمیزند، نویسنده در آغاز، وسط و پایان داستانهایش ابیاتی میآورد و گاهی داستانهایش درباره یکی از ضربالمثلهای رایج بین مردم است."