چکیده:
با ورود اسلام به ایران و پذیرش آن از سوی ایرانیان دوران نویدبخش و جدیدی در تاریخ کشور ما آغاز شد. اما چیزی نگذشت که با روی کار آمدن امویان دورانی سخت برای ایرانیان پدیدار گردید. ظلموجور امویان در نهایت به روی کار آمدن بنیعباس، به کمک ایرانیان، منجر شد. در این دوره شاهد ظهور حکومتهای نیمهمستقل ایرانی همچون طاهریان، صفاریان و..... میباشیم. خلفای عباسی برای تضعیف حاکمیتهای ملی ایرانی، سیاست «تفرقه و حذف یک سلسله توسط سلسله دیگر» را تقویت نمودند. در این پژوهش به روابط میان صفاریان و سامانیان خواهیم پرداخت
خلاصه ماشینی:
"او در آغاز نامهای به معتمد عباسی نوشت و اظهار انقیاد نمود؛ خلیفه که در این زمان هنوز دغدغۀ سرکوب فتنۀ صاحب الزنج را داشت (زرینکوب، ایران بعد از اسلام، ۱۳۶۳: ۵۴۰) از اقدام عمرو بسیار خوشنود شد و حکومت فارس و کرمان و اصفهان و طبرستان و سیستان و عراق عجم و نیز شحنگی بغداد را به اسم او صادر کرد.
اینبار معتضد، خلیفۀ عباسی، (۲۸۹-۲۷۹) رویۀ خود را نسبت به او تغییر داد و دوباره امارتهای فارس و کرمان و خراسان و سیستان و کابل و شحنگی بغداد را به امیر صفاری واگذاشت اما از سوی دیگر، غافل ماندن عمروبن لیث از اوضاع ماوراءالنهر بهدلیل شورشهای داخلی باعث قدرتگیری امیراسماعیل سامانی (۲۷۹ -۲۹۵) شد تا آنجا که در سال ۲۸۰ منشور امارت ماوراءالنهر از سوی خلیفه المعتضد بالله برای امیراسماعیل ارسال شد.
(ابن اثیر، ۱۳۶۴: ۲۹۱) فرمانبرداری امیراسماعیل از خلیفۀ عباسی و نیز فتوحات وی در جنگ با کفار که به تأمین امنیت مناطق مرزی شمالشرقی ماوراءالنهر انجامید باعث دلگرمی خلیفه نسبت به وی شد و از این زمان رود جیحون، مرز دولت صفاریان با سامانیان گردید.
مجسمۀ یعقوبلیث صفاری در دزفول عمروبن لیث، در جبهۀ شرق- که بنابه تشویق خلیفه، به سرکوب رافع بن هرثمه از مدعیان و یاغیان پرداخته بود- موفقیت زیادی بهدست نیاورد و این باعث ایجاد بینظمیهای فراوان در منطقه گردید مجسمۀ امیراسماعیل سامانی خلیفۀ عباسی که ایجاد تفرقه در میان بزرگان سیاسی و نظامی ایرانی را بهترین راه حفظ یکپارچگی ظاهری قلمرو اسلامی میدانست و از سوی دیگر اعتمادی به عمرو لیث صفاری نداشت، خاندان سامان را بر او ترجیح داد منابع ۱."