چکیده:
کارل رانر، فیلسوف و الهیدان کاتولیک، با بیان روح در جهان، که ریشه در انسانشناسی استعلایی روح دارد، بحث جاودانگی روح پس از مرگ را مطرح میکند. وی با نقد دیدگاه افلاطون، قائل به بقای ارواح پس از مرگ در همین دنیا بوده و جهان را به سان پیکری برای ارواح دانسته، معتقد است: برزخ ارواح و پاکسازی آنها در همین دنیا صورت میگیرد. دیگر فیلسوف و الهیدان پروتستان، یورگن مولتمان، با ابزار الهیات امید، نظریه جاودانگی روح افلاطون را تکامل بخشیده و فرجام دنیا را امید به رستگاری همه انسانها میداند. او گرچه امکان منطقی وجود جهنم را منکر نمیشود، اما خواست خدا بر سوزاندن و بقای در عذاب بندگان را منافی عشق خدا به بندگان میداند. این مقاله، درصدد است تا با بررسی و تحلیل نظرات این دو فیلسوف با دو رویکرد متفاوت، اما با یک الهیات و همچنین با تأمل در انتقاداتی که از سوی همکیشان آنان وارد گردیده، ریشه اظهارت اخیر کلیسا مبنی بر نمادین بودن بهشت و جهنم را دریابد.
Karh Rahner، a Catholic philosopher and theologian، addressing the idea of the spirit in this world، which has roots in the transcendental anthropology of spirit، discusses the question of eternity of spirit in afterlife term. Criticizing Plato's view، he believes that spirits in this world do not perish after death and thinks that this world is like a body for spirits. He believes that the intermediary world of spirits and the catharsis occurs in this world. Jürgen Moltmann، a protestant philosopher and theologian، has developed Plato's theory of eternity of spirits making use of aspiration theology. He believes that there is hope in this world for the salvation of all human beings. Although he does not reject the logical notion of the existence of hell، he considers God's will for chastising His servants is against God's love for His servants. Expounding the views of these two philosophers on the basis of two different approaches and one theology، this paper seeks to find out the roots of church allegations about the symbolic nature of heaven and hell through a study of the critics mentioned by their co-religionists.
خلاصه ماشینی:
"روح انسان، روح حیاتی برتر در اینجا این سئوال مطرح میشود که آیا رانر برای حیوانات و نباتات نیز قائل به روح است؟ دیگر آنکه، منظور از یکی شدن روح با جهان آیا فقط شامل اتحاد روح حیاتی و قوه ناطقة انسان با جهان است و یا اینکه روح نباتی و روح حیوانی نیز به جهان میپیوندند؟ گرچه در کلام وی، بهصراحت چیزی دربارة خصوصیات روح نباتی و حیوانی دیده نمیشود، اما وی تصریح میکند که نقش قوة حیاتی در موجودات مادون انسان، تنها نقش حیاتبخش است؛ بدین معنا که با مرگ حیوان و گیاه، حیات او متوقف میگردد (Rahner, 1961, p.
از دیگر ابهامات الهیات او، میتوان به امور زیر نیز اشاره نمود: چگونگی وجود روح و تعامل روح با جهان پس از مرگ، اینکه «جهان به سان یک بدن برای ارواح» به چه معناست؟ اگر این روح در جهان باقی میماند، بقای او در چه قالبی است؟ آیا بهصورت روح در قالب جسمی مثالی است و یا حلول در جسمی دیگر است؟ و اگر بدون جسم است، چگونه با جهان مادی در تعامل است؟ بهعبارت دیگر، آیا روح امری مجرد است، یا مادی؟ اگر مجرد است، چگونه مجرد با ماده در ارتباط است؟ و اگر امری مادی است، نحوه حضور او چگونه است؟ علاوه بر این، ابهامات بسیاری در نظریه رانر درباره برزخ نیز بدون پاسخ باقی مانده است."