چکیده:
«سکولاریزاسیون» پدیدهای اجتماعی است که نظریهپردازان گوناگون دربارهاش نظریهپردازی کردهاند. این نوشتار به توضیح فرایند سکولاریزاسیون در جامعة افغانستان پرداخته است. برای تبیین این موضوع، از چارچوب نظری علامه طباطبائی استفاده شده است. بر اساس روش تحقیق این پژوهش، زمان امیر عبدالرحمان بهعنوان واحد تحلیل گزینش شده است. در دوران وی، نظم خاصی شکل گرفت؛ نظمی که در تاریخ افغانستان خود را بازتولید نموده و تاکنون دچار تغییر بنیادی نشده است. نظمی که امیر عبدالرحمان ایجاد نمود، زمینة سکولاریزاسیون را در جامعة افغانستان فراهم ساخت. مشکلاتی که امروز جامعة افغانستان با آن مواجه است، نتیجة اختلالاتی است که امیر عبدالرحمان در آگاهی دینی جامعة افغانستان ایجاد نمود؛ یعنی تفسیر ناروا از آموزههای دینی که توسط امیر عبدالرحمان زمینة بسیار از مشکلات موجود را ایجاد کرد.
Secularization is a social phenomenon about which various theoreticians have expressed their views. The present paper is a study of the process of secularization in Afghanistan. It makes use of Allamah Tabatabaii's theoretical framework. Based on the research method used in this research، this paper has chosen the era of Amir Abdurrahman for this discussion. In his era، a special order was established in Afghanistan، which reconstructed itself time and again throughout the history of this country and which has undergone no fundamental change; an order that was established by Amir Abdurrahman and that led to the secularization of Afghanistan’s society. The problems from which Afghanistan's society suffers today are attributed to the confusion in religious knowledge which Amir Abdurrahman has created in Afghanistan. That is، Amir Abdurrahman’s inadmissible interpretation of religious teachings has been behind the current problems in Afghanistan.
خلاصه ماشینی:
"بنیاد نظری این کار نیز نظریة «جواز تغییر دین بر حسب مصلحت وقت» بود؛ زیرا چنین استدلال میشد: نبی اکرم در اتخاذ تصمیمات و ادارة امور عامه، مؤید به وحی بود، ولی ما ناگزیریم در اتخاذ تصمیمات لازمه، به «اجتهاد» و «صوابدید» خود عمل کنیم و نیز اظهار داشت که ما نیز مانند شما گاهی اصابت نظر داریم و گاهی راه خطا میپیماییم؛ اگر در امری اشتباه کردیم تذکر داده شده، ما را اصلاح کنید (طباطبائی، 1387الف، ص67-68).
خلاصة نظریة سکولاریزاسیون ایشان را میتوان بهصورت ذیل نشان داد: غلبة تفکر احساسی افول تفکر عقلانی و عقلانیت جمعی سکولاریزاسیون در پاسخ به این پرسش که آیا جامعة افغانستان سکولاریزه شده است یا نه، لازم است منطق عمل یا الگوی تفکر و نظام آگاهی حاکم بر جامعة افغانستان، تحلیل و بررسی شود.
مباحثی را که علامه طباطبائی بهعنوان روشهای عینی سکولاریزاسیون در تاریخ اسلام مطرح نموده است، غالبا با قدرت پیوند دارد؛ مباحثی همچون الغای ولایت، نظریة «جواز تفسیر دین بر حسب مصلحت وقت»، ثابت و متغیر، ماهیت حکومت و زعامت، پذیرش ولایت بیگانگان، و حلول و استبداد.
علت این امر هم واضح است؛ زیرا وقتی حاکمی مثل عبدالرحمان خود را منصوب از جانب خداوند و خود نایب خدا در زمین قلمداد کند، دیگر دستورات او نیز مانند دستورات خداوند و برای همیشه ثابت و پابرجا خواهد بود.
امیر نه تنها خودش ولایت بیگانگان را پذیرفته، بلکه به اخلاف و فرزندان خود نیز توصیه میکرد که از پذیرش ولایت دولت آنها دست برندارند (همان، ص507)؛ زیرا اگر برای مردم روشن نبود برای امیر واضح و مبرهن بود که او با حمایت دولت انگلیس به حکومت رسیده است."