چکیده:
تجسیم بهمعنای اطلاق جسم بر خالق هستی، یکی از مفاهیم جنجالی کلام اسلامی است. در باب پیشینة تاریخی تجسیم و نفوذ اندیشههایی از این دست باید گفت تجسیم در اندیشة فرق دیگر مجال بروز و ظهور بیشتری داشته است، اما معتزلیان نخستین به هشامبن حکم، متکلم بزرگ عصر امامت نسبت تجسیم دادهاند. این نسبت کانون توجه فرقنگاران غیرشیعی و نیز برخی محدثان شیعی قرار گرفته و آن را در آثار خود آوردهاند. باتوجه به نوشتهها و آثار و مباحثات پیشین کلامی، باید معتزله را نخستین نسبتدهندگان دانست. در علل و چرایی این نسبت، برخی محققان به انگیزهها و رقابت و کینهجویی معتزله اشاره کردهاند. ادعای معتزله علاوه بر منابع غیرشیعی، بر آثار شیعی نیز اثر گذاشته است. پیامد این نسبت را میباید ابهام در شخصیت هشام شمرد. برای نمونه دستکم بیش از پنج روایت در اصول کافی و روایاتی در توحید صدوق و رجال کشی، در زمینة نسبت تجسیم به هشام وارد شده است. دربارة هشام کمتر نوشته و یا پژوهشی را میتوان یافت که به اثبات و یا نفی این موضوع نپردازد.
Corporealization which means attributing corporeality to God as the creator of the universe is one of the contentious and most-debated concepts in Islamic theology. It should be said about the historical background of corporealization and penetration of these types of thought that there has been more room for corporealization to be manifested in the views of other sects. However، early Mu'tazilites have attributed the belief in the corporality of God to Hisham Ibn Hakam، the great theologian of the time when Infallible Imams were present. This attribution has been taken into consideration by Non-Shia historiographers of sects and some Shia traditionists and mentioned in their works. Taking into consideration previous theological works، Mu'tazilites can be regarded as the first scholars who have proposed this attribution. With regard to the reasons of this attribution، some researchers have referred to Mu'tazilites' motives، competition and revenge-seeking. Mu'tazilites have exerted influence on both non-Shia and Shia works and sources. Such an attribution has certainly led to Hisham's ambiguous personality. For instance، there are at least five hadiths is Usool Kafi (the Book of sufficient principles) and some others in Sheikh Sadooq's book، Towhid and Kashi's book، Rejal (authorities of hadith)، about the attribution of corporealization to Hisham. There are very few articles and research on Hisham، in which this idea is not affirmed or rejected.
خلاصه ماشینی:
"وی دربارة هشام به نقل از منابع معتزله چنین آورده است: ـ از ابنراوندی: ان یبن معبوده و یبن الاجسام تشابها (تشبیه خداوند به اجسام)؛ ـ از ابوالقاسم بلخی: هو جسم ذوابعاض (خداوند جسمی است)؛ وایضا عن بلخی قال هشام هو [الله] سبعه ابشار (جسمی قابل اندازهگیری با وجب)؛ ـ از ابوعیسی وراق: انه قال ان الله تعالی مماس لعرشه (حد قایل شدن برای خداوند که اقرار به جسمیت است) (شهرستانی، 1422ق، ج1، ص216)؛ - از اشعری و بلخی: لم یزل تعالی عالما بنفسه ویعلما الاشیاء بعد کونها (همان، ص217) فخررازی متکلم بزرگ اشعری، در انتقاد از روش فکری بغدادی میگوید: «بغدادی نسبت به مذاهب تعصب داشته، از این جهت انصاف را در الفرق رعایت نکرده و نمیتوان به آن استناد کرد».
شهرستانی که خود اشعری است، در رد ادعای معتزله داوری منصفانهای کرده، در تبیین کلام هشام میگوید: هذا هشامبن حکم صاحب غور فی الاصول لا یجوز ان یغفل عن الزاماته علی المعتزله فان الرجل وراء ما یلزم علی الخصم ودون ما یظهره من التشبیه؛ هشام در شناخت اصول دارای فکر عمیقی بوده، نباید از الزام او بر خصم (معتزله) غافل بود؛ زیرا این فرد ورای آنچه خصم را ملزم به اقرارش میدارد، هدفی دارد که از تشبیه به دور است (همان)."