چکیده:
شعر رئالیسم سوسیالیستی، یکی از جریانهای مهم ادبی افغانستان در چند دهه اخیر است که دردهه سی و چهل خورشیدی در افغانستان رواج پیدا کردهاست. زمان اوج آن سالهای اواخر 50 و اوایل 60 ش است. شاعران این جریان غالبا نوگرا هستند و بیشتر در قالب شعرنو و سپید و پس از آن در قالب چهارپاره شعر سرودهاند؛ اگرچه در بین آنها شاعرانی هم هستند که همچنان به سرودن شعر در قالبهای کلاسیک ادامه دادهاند. در مجموع شعر شاعران این جریان به لحاظ محتوا، اصلاحطلبانه، اجتماعی و گاه تبلیغی و شعاری است و به لحاظ عناصر شعری متوسط است. شاعران برجسته این جریان عبارتند از محمدحسن «بارق شفیعی»، اسدالله حبیب، عبدالله نایبی، سلیمان لایق و دستگیر پنجشیری.
این جریان به دو دوره قبل و بعد از7 ثور1357ش قابل تقسیم است. اشعار دوره قبل از7 ثور1357ش از لحاظ محتوا، دارای دو رویکرد اصلی«بیان اوضاع نامناسب اقتصادی و اجتماعی» و «تبلیغ حکومت سوسیالیستی» است و اشعار بعد از 7 ثور تا فروپاشی دولت کمونیستی(1371ش)، مضامین نسبتا متفاوتی دارد که مهمترین آنها عبارتند از: تبلیغ و دفاع از حکومت سیاسی، سرودن اشعار مناسبتی، توجه به جایگاه زنان، چرخش به سوی اصلاح و سرخوردگی و ندامت.
Socialist, realist poetry is one of the important literary currents of Afghanistan in the recent decades, which has been highly promoted in the 1950s and 1960s in this country. The peak of this current transpired in late 1950s and early 1960s. the poets of this genre are modernist and usually write blank poems; although among them, poets who continue to compose classical poetry are also present. Overall, their poetry are reformist, and social in nature.
This current can be divided into two groups, prior and after the year 1978. The poems composed prior to the year 1978 maintain two main approaches of stating the appalling economic and social conditions and promoting the socialist ruling system. Meanwhile, the poems composed after the year 1978 until the fall of the communist regime, revolve round a number of topics; the most important of which include promotion of the political ruling system; and focus on the status of women.
خلاصه ماشینی:
سرخوردگی و ندامت تبلیغ و دفاع از حکومت سیاسی بعد از به قدرت رسیدن نظام کمونیستی با تغییر جایگاه نظام حاکم گذشته با نظام جدید، عملا جایی برای مضامین تشویق و ترغیب به مبارزه برضد حاکمیت نمانده بود و از آنجا که جامعه آرمانی بیان شده در اشعار شاعران این جریان محقق نشده بود و با توجه به اینکه بیشتر شاعران این جریان ، حامی دولت و خود از ارکان آن بودند، نمیتوانستند یا نمیخواستند به واقعیتهایی عینی جامعه و بیان مشکلات مردم تن دردهند؛ به ناچار به وصف انقلاب و تشویق و ترغیب سربازان و مردم به دفاع از آرمانهای انقلاب و توصیف تفنگ و میدان نبرد و سرودن اشعار مناسبتی و امثال آن روی آوردند مانند؛ با عزم و پر شتاب / انسان رنجبر/ نابود کرد کاخ غرور و ستمگری/ دیدی که مشت بستۀ زحمتکشان ما/ چون گرز آهنین / در روز هفت ثور/ بشکست فرق دشمن دیرینۀ وطن / درهم بکوفت پیکر اهریمنان شوم ...