چکیده:
زرین قبانامه منظومه بلندی در ٢٣,١٣٣ بیت است که احتمالا در عصر صفویه سروده شده است . سرایندة اثر گمنام است و موضوع آن با آمدن فرستادة حضرت سلیمان (ع ) به نـام زر یـن قبـا بـه دربار کیخسرو و رویارویی او با ایرانیان آغاز میشود. پس از آن ، حـ وادث متعـد دی بـه شـیوة داستان درداستان پیش میآید و نقش ورزان اصلی آن ها نیز پهلوانان سیستان (رستم و فرزندان و فرزندزادگان او) هستند. ساختار، محتوا و زبان این منظومه به طور کلی نقالی- عامیانه اسـت و از این نظر، بررسی نکات و مضامین داستانی مهم آن در بازشناسی و تکمیل بن مایه هـای ادب عامیانه - نقالی ایران در موضوع پهلوانی مفید خواهد بود. در این مقالـه ، شـماری از ایـن گونـه موضوعات را ذیل چهار عنوان عناصر سامی و اسلامی، اشارات نـادر و یگانـه ، موضـوعات و مضامین دیگر، و الگوگیری از داستان های دیگر بررسی کرده ایم .
Zarrin Qabā Nāme is a huge verse in 23133 couplets that probably has been versified in the Safavid period. Its poet is unknown and beginning of itś matter is coming of Solomonś messenger (Zarrin-qabā) to Keyxosrowś court and his confronting with Iranians. Afterwards several stories are narrated that their important persons are Sistanś heroes. Structure، language and content of Zarrin-Qabā-Nāme are storytelling-folklotic. Therefore، studying of its important motifs is useful in knowing and completion of Iranian folk- storytelling literatureś motifs. In this paper، some of these kinds of points and motifs are studied in four parts: 1) Semitic and Islamic matters 2) Rare and single indications، 3) Other matters and contents، and 4) Modeling from other stories.
خلاصه ماشینی:
"] فرودآمد از ابر سرخاب دیو به پیکار رستم سرافرازنیو (ب ٨٧٨٧- ٨٨٠٢) مضمون پیکرگردانی دیو به ابر و سنگ باراندن او نخستین بار در شاهنامه دیده میشـود کـه دیو سپید و یارانش به ابر تبدیل میشوند و بر کاووس و لشکر ایران میتازند: شب آمد یکی ابر شد با سپاه جهان کرد چون روی زنگی سیاه (فردوسی، ١٣٨٦: ٢/ ١٥ ب ١٩٦) این بن مایه در داستان های پهلوانی ایران و کشورهای دیگر هم نمونه هایی دارد؛ بـرای مثـال در همین منظومه ، فریلاس و کمهران هردو در پیکر ابر ظـاهر مـیشـوند (ب ١٣٨٥١- ١٣٩١٩ و ١٥٢٩١- ١٥٥٧٦).
در سام نامه هم عوج چنین وصف میشود: به دریا ز ناگه نهنگی گرفت چگونه نهنگی به غایت شگفت گرفته دمش او یکی درکشید ز ماهی ورا سوی مه برکشید به خورشید رخشنده بریانش کرد از آن تابش مهر بیجانش کرد پس آن گه مر او را سراسر بخورد ز مغز استخوانش برآورد گرد (456 -455 :1392) در حمله حیدری نیز دیوی که دست بسته نزد رسول اکرم (ص ) آمده است ، در وصف خویش میگوید: ز دریا نهنگی چو برداشتم به خورشید تابنده افراشتم چو از تف خورشید بریان شدی مرا کمترین طعمه خوان شدی (راجی کرمانی، ١٣٨٣: ١/ ٨٣ ب ٦٤٥- ٦٤٦) اشارة زرین قبانامه نمود دیگری از این مضمون است و شاید با توجه بـه نمونـه یادشـده در شاهنامه ساخته شده باشد."