چکیده:
«هرمنوتیک » یعنی «هنر تاویل »، در اصل ارائه نظریه و روش درباره تاویل کتاب مقدس و دیگر متون دشوار میباشد. امروزه این بحث به عنوان یک دانش جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داده است ؛ به ویژه در علوم انسانی همچون فلسفه ، الهیات ، نقد ادبی، علوم اجتماعی و فلسفه علم ، پرسش ها و بحث های جدیدی را به وجود آورده است . مقاله حاضر بر آن است که بحث هرمنوتیک را از نظر معنا، مراحل تحول و ... بررسی نموده و به رابطه ی عالمان اسلامی با هرمنوتیک ، بازتاب و تاثیرهرمنوتیک در حوزه علوم اسلامی و نقد آموزه های آن به ویژه در حیطه ی تفسیر و فهم متن بپردازد. همچنین در این مقاله آموزه های هرمنوتیک و تاثیر آن بر تـفسیر قـرآن و اختلاف در دین از منظر و دیـدگاه حضرت عـلی(ع ) در کتـاب گران سنگ نهج البلاغه بررسی گردیده است .
خلاصه ماشینی:
"سه شاخه ی خاص از علوم اسلامی، یعنی کلام ، فقه و تفسیر باید در پالایش و تنقیح این آموزه ی تفسیری در باب فهم متون دینی بکوشند و میبایست در مقدمات این علوم ، مباحثی را به آن اختصاص دهند؛ اما به طور سنتی این دست مباحث در دو جا مطرح میشود: نخست و بیش از همه در علم اصول ، این علم عهده دار تنقیح اصول و قواعدی است که به کار استنباط حکم شرعی میآید و تمام مباحث آن به ترسیم قواعد فهم متن اختصاص ندارد؛ زیرا ادله ی فقهی و منابع استنباط حکم شرعی، به دلیل نقلی و کتابی و سنت محدود نمیشود.
چون هرمنوتیک فلسفی، مبتنی بر مفسرمحوری است و رأی مفسر را بر مراد و مقصود مؤلف ترجیح میدهد، قهرا به نسـبیت مـعرفت شناختی مـنتهی میشود؛ زیرا بر فرض تفسیرها و فهم های مختلف و متناقض نسبت به یک اثر، چون همه ی آنها با پیش ذهن های مفسرین صورت گرفته است ، تفسیری صحیح خواهد بود و (بدیهی است ) تصحیح دو تفسیر متناقض ، غیرمعقول است سوای آن که هر تفسیری بالنسبه به مفسر خودش صحیح خواهد بود؛ زیرا در این دیدگاه صحیح و ناصحیح وجود ندارد و در نتیجه لازمه ی چنین امری چیزی جز شکاکیت در باب معرفت شناسی نیست ."