چکیده:
مناسبات میان سوژه و ابژه مناسباتی بر آمده از خلاء و یا نتیجه ی خنثایی از اندیشه هایی خنثا
نیست. از این رو نقد جامعه ی معاصر در همان حال که نقدی است معرفت شناسیک، رسالتی معرفت
شناختی نیز هست. هدف مقاله پیش رو در این راستا، نشانه روی به آن گره گاه هایی است که مدافع و
پشتیبان نوع خاصی از مناسبات میان سوژه و ابژه است. با این توضیح که باور به سوژه ای که بتواند
تمامیت امر واقع را فراچنگ آورد، همزاد ترس از هر گونه امربیرونی شرایط هژمونی ایدئولوژیک را مهیا
و پایدار می سازد. از این رو دیالکتیک منفی علاوه بر نشان دادن این گره گا هها، در پرهیز از نسبیت
باوری شرایط آرمانی تجربه را در وجه ایجابی به پیش می کشد.
Relations relating to subject and object are not taken place in void or are not
neutral result of neutral thoughts. Therefore, the critique of the contemporary
society is not only. Considered an epistemological critique, but also an
epistemological commitment as well. In this regard, the article objective is
indicating those entangled conditions which defend and support an especial
kind relations between subject and object. By this description that to believe
subject can achieve the totality of fact is the twin of fear of whatever which
prepares and sustains the condition of ideological hegemony. Therefore, the
negative dialectics, while showing such an entangled condition which is
experienced in avoiding relativism of ideal conditions, puts forward the
positive aspect
خلاصه ماشینی:
دیالکتیک منفی ، فرا نقد، همسانی ، امر ناهمسان ، تجربه ، سوژه ، ابژه این مقاله برگرفته از رساله دکتری احسان کریمخانی با عنوان «بررسی مقایسه ای اندیشه آدورنو و لاکان درباره خودآگاهی در ایدئولوژی و امر نمادین » با راهنمایی دکتر محمد توحیدفام است .
آدورنـو در دیالکتیک منفی و دیگر آثار خود بر این نکته انگشت می گذارد که هدف و رسـالت نظریـه ی انتقـادی ، 1- The given 2- Immanent Critic ٨٦ ◊ رسالتی معرفت شناسانه است به این ترتیب که باید از رابطه ی میان سوژه - ابژه ، عقلانیتی متفاوت و نا فروکاسته متبادر کرد.
»(٢٠٠٤٢٠,O’connor) فرا نقد قرار است از میان ساخت های ناراستین فلسفه (همان ساخت هایی که تجربـه را بـا وضـعیت غیر انتقادی چیزها فرو می کاهند) راهی به تجربه ی راستین بگشاید، و این جـز در تجربـه ی ایـده آل مورد نظر آدورنو حاصل نمی آید.
«هر آنکسی که امروزه فلسفه را به عنوان یک حرفه بر می گزیند باید نخست آن توهمی را طرد کند که تلاش های فلسفی قبلی کار خود را با آن آغاز کردند: یعنی این توهم که قـدرت تفکر برای فراچنگ آوردن تمامیت امر واقع کافی است .
»(آدورنو، (33 :1386 از آنجا که فراچنگ آوردن تمامیت امر واقع با برداشت جهان شمول از خرد همبـسته اسـت ، چنـین گفته و باوری یادآور این بند از دیالکتیک منفی است : «اینکه مفهوم همواره مفهوم است ، حتا آنگـاه کـه در هستی با چیزها مواجه می شود، این واقعیت را تغییر نمی دهد که مفهوم با کلی غیر مفهومی در هـم تنیده است .