چکیده:
ریچارد رورتی با ارائه تفسیری نو از پراگماتیسم، فاصله خود را با دیگر جریان های رایج در فلسفه امریکا،
مشخص ساخت. فلسفه نزد رورتی دیگر مشروعیت بخش دانش بشری نیست و دفاع صرفا فلسفی از
روابط، کاربست ها و کنشهای انسانی و اجتماعی بیمعنا خواهد بود. فلسفه در بهترین حالت آوایی میان
آواهاست و نقشی تهذیبگر خواهد داشت. از سوی دیگر بنا به ارتباط تاریخی فلسفه با سیاست و امر
سیاسی و با زیر سوال رفتن نقش فلسفه، نظریه سیاسی معاصر به طور عام و دموکراسی مساوات طلبانه
به مثابه ممکنترین حکومت موجود بهطور خاص دچار تحول بنیادین خواهد شد. بر این اساس پژوهش
حاضر قصد دارد، تاثیرات عمده نئوپراگماتیسم را بر دموکراسی که نزد رورتی صبغهای مساوات طلبانه
دارد، مورد توجه قرار دهد
Richard Rorty by presenting a new interpretation of pragmatism
distinguishes his distance from other tendencies in American philosophy.
Philosophy to Rorty has no longer the role of legitimating human knowledge
and defending the relations, applications and human and social actions merely
philosophical is baseless. Philosophy, at its best is a voice among voices and
will perform a refining role. On the other hand, due to the historic relation of
philosophy with politics and political and by challenging the role of
philosophy, the contemporary political theory in general and egalitarian
democracy as the most possible exiting government in particular will change
خلاصه ماشینی:
به هر رو برداشت نئوپراگماتیستی رورتی ، نظریه سیاسی معاصر را تا حد زیادی تحت تـأثیر قـرار خواهـد داد، و در این میان دموکراسی به مثابه بهترین و ممکن ترین حکومت موجود، که بـه عقیـده رورتـی اساسا باید سویه ای « مساوات طلبانه »٤ داشته باشد تحولی دیگر گونه خواهد داشت .
(٣١ :١٩٨٩ ,Muffe) به هر رو همان گونه که پیش تر نیز اشاره شد، پروژه فلسفی روشنگری به دلیل اینکه از سویی ادامه دهنده و بازتولید کننده فلسفه سنتی است ، به دیگر سخن بر متافیزیک و معرفت شناسی استوار است و با ویژگی هایی چون بازنمایی ، ذات گرایی ، ثنویت انگاری و بویژه عقلانیت باوری خود را تعریف می کند و از دگر سو به این علت که در دوران معاصر فلسفه دیگر مشروعیت بخش و مادر علوم بـشری محـسوب نمی شود( هر چند به عقیدة رورتی فلسفه در دوران روشنگری موجـب تحـولات بزرگـی شـده اسـت و همواره با تئوریهای فلسفی از ارزش هایی چون آزادی ، برابری ، سکولاریزم و حقوق بشر دفاع می شد ) و همچنین امروزه ارزش های دوران روشنگری نیز بدیهی و مسلم فـرض مـی شـوند، دیگـر نیـازی بـه تئوریهای فلسفی نداریم ، چرا که حاصل آن چیزی جز نزاع ها و جـدل هـای بیهـوده نیـست .