چکیده:
نویسندگان در مقاله حاضر میکوشند از زاویه ای جدید و نو، به چگونگی انتقال اخبار اهل تسنن به تشـیع و پیامدهای آن بپردازند. به گمان نویسندگان این نوشتار، وجود برخی از راویان مشترک مولفـان جوامـع حدیثی از علل انتقال اخبار اهل تسنن به تشیع است . آنان با مطالعه موردی جعـابی از مشـایخ مشـترک شیخ صدوق و روایات منقول از او در کتب وی سعی کردهاند تا شواهدی برای ایدة یادشده فـراهم کننـد. برای این منظور، پس از کاوش در احوال جعابی و توثیقات او در فریقین ، به بررسی دو خبر منقول از او در باب تحریف قرآن و جهاد در کتب صدوق پرداخته شده است . این دو خبر به واسطه او از جوامـع حـدیثی اهل سنت به کتب شیعی منتقل شده است که با مبانی امامیه سازگار نیست . همچنـین بـه خلـط راویـان مشترک در سند و متن حدیث به عنوان یکی از زمینه های انتقال اخبار توجه شده است .
خلاصه ماشینی:
(ابن جوزی، ١٤١٢ق ، ج١٤، ص١٨٠) أبابکر برقانی از شاگردان دارقطنی نیز در جواب سخنانی که در جرح او نقل شده میگوید: «ما سمعت فیـه إلا خیـرا»(خطیـب بغدادی، ١٤١٧ق ، ج٣، ص٢٤٠) این سخن را خطیب بغدادی بعد از ذکر داستان شرب خمری که دارقطنی بدو نسبت داده، آورده است .
شواهد منتقله بودن در خبر تحریف قرآن شیخ صدوق در خصال در باب «الثلاثه » فصلی گشوده با عنوان «ثلاثه یشکون إلی الله عز و جل یوم القیامه » و همانند بیشتر ابواب فرعی خصال تنها یک روایت ذیل را نقل کرده است : «حدثنا محمد بن عمر الحافظ البغدادی المعروف بالجعابی قال حدثنا عبد الله بن بشیر قال حدثنا الحسن بن الزبرقان المرادی قال حدثنا أبو بکر بن عیـاش عـن الأجلح عن أبی الزبیر عن جابر قال سمعت رسول الله ص یقول: یجیء یوم القیامه ثلاثه یشکون إلی الله عز و جل المصـحف و المسـجد و العتـرة یقـول المصـحف یـا رب حرقونی و مزقونی و یقول المسجد یا رب عطلونی و ضیعونی و تقول العترة یـا رب قتلونا و طردونا و شردونا فأجثوا للرکبتین للخصومه فیقول الله جل جلاله لی أنا أولـی بذلک .
(همان، ج١، ص١٤) مسلم نیز در صحیح خود از این حدیث با نقل های متفاوت و بیش از هفت بار از جمله در باب فضائل علی ابن ابیطالب عـ مربوط به داستان جنگ تبـوکـ(مسـلم ، بیتا، ج٧، ص١٢٠) و به خصوص در باب امر به قتال تا زمان پذیرش لا اله الا الله (باب الزام بقتال حتی یقولوا لا اله الا الله ) سخن گفته است .