چکیده:
در سال 330ق/941م، امیرحسین کرد حکومت بنیحسنویه را در شهر زور و مناطق اطراف آن بنیان گذاشت که این همزمان با آلبویه بود. پس از وی فرزندش، حسنویه، به قدرت رسید که دوره حاکمیت او را میتوان عصر شکلیابی و گسترش قلمرو و استحکام و ثبات این سلسله به شمار آورد. بعد از مرگ حسنویه، فرزندش بدر توانست قدرت را به دست گیرد. او با درایت خود، قلمرو و اقتدار بنیحسنویه را به اوج رساند. ایام پایانی حکومت بدر و نیز در دوره جانشینان وی، آلحسنویه با شورشهای داخلی مواجه و سرانجام این سلسله، با قتل طاهربنهلال در سال 406ق/1015م، منقرض شد. روش این پژوهش به صورت توصیفیتحلیلی و از نوع کتابخانهای است و تلاش کلی، برآن است که به جای توصیف صرف تاریخی، به تحلیل وقایع سیاسی و اقتصادی و فرهنگی بنیحسنویه پرداخته شود.
In 941 Amir Hussein Kurd established a reign called Bnihosnavie in the city of Zor and its surroundings; the event was at the same time with Buyids. After him، his son Hosnavie came into power. The period he ruled the government can be considered as the age of formation and development of the territory and consistency of the dynasty. After Hosnavie، his son Badr was in power and could reach the territory and authority of Banihosnavie to the peak. During the end of Badr reign and during the reign of his successors، there were internal riots which finally led to the extinction of the dynasty after Taher ibn Helal was killed in 1015. The article taking advantage of a descriptive-analytical method aims at analyzing the political، economic، and cultural events of Banihosnavie rather than merely describing the history.
خلاصه ماشینی:
نخستین حاکم بنیحسنویه امیرحسین بود؛ ولی فرزند وی، حسنویه، بود که توانست با گسترش قلمرو و نیز افزایش اقتدار خویش، در مقابل رقبا، در عمل به عنوان بنیانگذار این سلسله مطرح شود.
او با تصرف قلمرو سلسله عیشانیه و نیز تسخیر شهرها و مناطقی دیگر ازجمله اسدآباد، نهاوند، خرمآباد، شمال اهواز و شهر زور تا ایالت آذربایجان توانست حکومت بنیحسنویه را با مرکزیت شهر دینور مستقر کند؛ سپس، وقت خویش را صرف تأمین آسایش و امنیت و آبادانی قلمرو خود کرد.
درباره قلمرو بنیحسنویه، بایستی اشاره کرد که اکثر متصرفات این حکومت، در دوره حاکمیت حسنویة کرد انجام گرفت و گسترش سریع آن، به عواملی چند بستگی داشت: نخست، تضعیف حکومت عیشانیه پس از مرگ ونداد و غانم، به علت عملکرد نامناسب جانشینان آنان در اداره قلمرو خویش و درنهایت، شکست آنها از شاذنجان و ابوالفتحبنغناز؛ دوم، درگیری آلبویه با سامانیان و آلزیار و سلب فرصت رسیدگی و مقابله با حسنویه کرد از حکام آلبویه؛ ازاینروی، کارگزاران آلبویه برای جلب کمک نظامی و استفاده از نیروهای زبده و توانمند حسنویه، مانعی در برابر توسعه و گسترش قلمرو وی ایجاد نکردند.
در این لشکرکشی به فرمان عضدالدوله، ابوالوفاء طاهربنمحمد یکی از فرماندهان برجسته خود را مأمور فتح قلعه سرماج و تصرف ذخایر آن کرد؛ درنتیجه، اندوختههای گرانبهایی که حسنویه کرد در عصر اقتدار خویش جمع کرده بود، به باد تاراج و یغما رفت (روذراوری، 1334: ۹ و10).
عواملی چند در لشکرکشی عضدالدوله به قلمرو بنیحسنویه نقش داشت که در ذیل به آنها اشاره میکنیم: نخست، مرگ حسنویه کرد و فروپاشی انسجام نیروهای او و اختلافات و درگیریهای فرزندانش، محرکی برای لشکرکشی عضدالدوله، به منظور ایجاد آرامش در مسیر راههای تجارتی و کاروانرو، به شمار میآمد.