چکیده:
برجسته سازی ویژگی و مشخصة زبان ادبی است . اثر ادبی به این وسیله از واقعیت موجود جهان واقع و نیز ساخت آشنای متن آشنایی زدایی می کند. برجسته سازی را می توان با هنجارگریزی زبانی ، یعنی انحراف هدف مند، نقـش منـد و غایـت منـد از قواعد کلی زبان ، یک سان شمرد. هنجارگریزی نوشتاری یکی از انواع هشـت گانـة هنجارگریزی است که «لیچ » از آن ها نام برده است و بسیاری از شـاعران معاصـر از این شیوه برای افزودن معنا یا معناهایی ثانوی بر واحد اولیة زبانی سود برده اند. نصرت رحمانی یکی از شاعرانی است که در اشعار خـود بـه شـکل مناسـب نوشتار و پیوند آن با معنا و عاطفة شعر توجه کرده است . شکستن سطرهای شـعر، تکرار واژگان و نوشتن پلکانی سطرهای شعر، استفاده از شـکل تصـویری اعـداد، جدانویسی حروف واژه ها و استفاده از علامـت نگارشـی مکـث (...)، مهـم تـرین شیوه هایی اند که شاعر از آن ها سود برده است تا تصـاویر، صـداها، شـکل طبیعـی گفتار و کنش ، وقفه ها و امتداهای زمانی ، حالت تامل و تفکر و کتمان واژه ، و سطر یا بندی از شعر را به خواننده نشان دهد. استفاده از این شیوه های نوشتار بـر تـاثیر عاطفی شعر می افزاید، خواننده را در سطح آگاهی بالاتری نسبت به شـنونده قـرار می دهد و او را در آفرینش شعر شریک می کند.
خلاصه ماشینی:
"او انواع هنجارگریزی را به هشت مورد تقسیم می کند؛ هنجـارگریزی نوشـتاری یکی از انواع هشت گانة مورد نظر لیچ است که به معنی گریز از قواعد حاکم بر نوشتار زبان خودکار است (صفوی ، ١٣٧٣: ٤٧-٥٦)؛ به این معنـی کـه «شـاعر شـیوه ای را در نوشـتار به کار می برد که تغییری در گفتار پدید نمی آورد ولی مفهومی ثانوی را بر مفهوم اصلی واحد زبانی می افزاید» (همان ، ١٣٨٠: ٨٢) نخستین نمونه های هنجارگریزی نوشتاری را در اشعار شاعران اواخر قـرن نـوزدهم و آغاز قـرن بیسـتم مـی تـوان دیـد؛ «گیـوم آپـولینر» (١٨٨١– ١٩١٨)، شـاعر فرانسـوی ، بـا نادیده گرفتن نقطه گذاری و بدعت خاصی که در چیدن حروف چاپ خانه بـه وجـود آورد، کوشید تا برای چشم نیز لذت و درک تازه ای ایجاد کند (سیدحسـینی ، ١٣٧٦: ٢٧٣ - ٢٧٤) و نیز با انتشار شعرهای کوچک «خیال نگاری » که از سر تفنن ، به آن ها منظرة باران یا فـوارة آب یا قلب یا پرهیب آخرین سرخ پوست می داد، تأثیری درخور در مکتب کوبیسم داشـت (پیا، ١٣٩١: ١٥٤).
امـا در تجربـه هـای بعدی رحمانی ، شکستن مصراع ها معنایی را بر مفهوم اصلی شعر اضافه می کند که تنهـا بـا خواندن شعر، و نه فقط با شنیدن آن ، می توان به آن دست یافت : (٣) حریق باد مرا سوخت سوخت آبم کرد نگاه کن بگذر و گرنه این تو و این پهنة پریشانی (همان : ١٩٩) در مثال های (٣) و (٤)، تکرار پیوسته و پلکانی واژگان در قسمتی از شعر، نشان می دهـد که یک مصراع شعر در چند سطر نوشته شده است ."