چکیده:
«مکالمه گرایی » بنیان نظریة نیماست که از آن به «روایت نمایشی » تعبیر مـی کنـد. امـا اصطلاح مکالمه گرایی با نظریة منطق گفت وگویی میخاییل باختین مطرح می شود. او این اصطلاح را در برابر تک آوایی در ادبیات و هنر مطرح مـی کنـد؛ از نظـر او شـعر تک صدایی را نمایندگی می کند و نثر، به ویـژه رمـان ، عرصـة چندصـدایی اسـت . از این رو، رمان عالی ترین نوع بیان ادبی است . با بررسی نظریات نیما که اغلب در قالب نامه بیان می شود، تلاش نیما در نزدیک ساختن شعر به نثر و به ویـژه داسـتان نیـز در همین راستا ارزیابی می شود. او نیز به سان باختین ، داستان را عرصة حضور صداهای گوناگون می داند، از این رو فرم شعر را به گفتة خودش به مـدل «وصـفی و روایـی » تبدیل می کند و از تحت سلطة اقتدار «من » بیـرون مـی کشـد. بـدین ترتیـب ، تخیـل مکالمه ای را در شعر عینیت می بخشد. این مقاله در بخش مبانی نظری ، با تشریح نظریـة مکالمـه ای بـاختین بـه تبیـین مفاهیم بنیانی نظریة او همچون مکالمه ، دگرمفهومی ، دیگربودگی ، سـخن تـک آوا، و چندآوا می پردازد و سپس با انطباق نظریة نیما با او، به این نتیجه می رسد که نیما نیز هم زمان با باختین ، نظریة مکالمه در شعر را مطرح می کند و مهم ترین دستاورد او در شعر، حرکت از سوی شعر ذهنی و تک صدا، به سوی شعر عینی و چندصداست .
خلاصه ماشینی:
"البته شاعری که از لحاظ تاریخی زنده است ، به منزلة انسانی که دگرمفهومی و چندمفهومی پویا او را احاطه کرده ، هرگز نمی تواند با این ارتباط و با ارتباط با زبان خود غریبه باشد، اما این ارتباط نمی تواند جایی در سبک شاعرانة اثـر او یابـد مگـر بـا نابودکردن سبک مزبور و تغییر پردة آهنگ آن به آهنگ نثر، در خلال تبدیل کـردن شـاعر بـه نویسندة نثر.
افزون بر آن ، دو زبـانگی نیمـا از زمان کودکی ؛ یعنی گویش مازندرانی و زبان فارسی و سپس فراگیری زبان فرانسه ، کـه هریک او را در معرض دنیاهای گوناگون و فرهنگ های گوناگون قرار می دهد و نیز پیوند او با افرادی با دیدگاه های ایدئولوژیک متفاوت ، در تخیـل نیمـایی کـه عمیـق مـی بینـد و می شنود، دنیای صداهای گوناگون را رقم می زند و او آگاهانه ، نظریه پرداز شعری می شـود که بنیان آن بر مکالمه و درک حضور دیگری است و نـه جـزم گرایـی و مطلـق اندیشـی و قطعیت .
البته شاعری که از لحاظ تاریخی زنده است ، به منزلة انسانی که دگرمفهومی و چنـدمفهومی پویا او را احاطه کرده ، هرگز نمی تواند با این ارتباط و با ارتباط با زبان خود (به میزان هـای مختلف ) غریبه باشد، اما این ارتباط نمی تواند جایی در سبک شاعرانة اثر او یابـد مگـر بـا نابودکردن سبک مزبور و تغییر پردة آهنگ آن به آهنگ نثر، در خلال فراینـد تبـدیل کـردن شاعر به نویسندة نثر (باختین ، ١٣٨٧: ٣٧٥)."