چکیده:
امروزه در محافل آکادمیک، زیبایی شناسی به عنوان شاخه ای از فلسفه که به مطالعه پیرامون زیبـایی و هنر می پردازد، مطرح است . به نظر صدرا زیبایی صورت یا امری تحسـین برانگیـز اسـت .منشـاء زیبایی جمیل مطلق است . لذت بخشی ، ایجاد دوسـتی و عشـق ، اعجـاب و تحسـین برانگیـزی از جمله آثار زیبایی بر روی نفس مدرکاند. زیبایی امری عینی و آقاقی است . به نظـر صـدرالمتالهین زیبایی با وجود مساوقت دارد. پس از ویژگیهای وجـود، مثـل اصـالت داشـتن ، مشـکک بـودن،... برخوردار است . منشا هنر در نزد صدرالمتالهین ، مظهر برخی اسـم هـای حـق تعـالی مثـل احسـن الخالقین و مصور بودن، عشق هنرمندان به تزیین آثار و... است . خیال مبدا قریب همه آثـار هنـری است . صدرالمتالهین از قوه خیال و متخیله بحث می کند که در آفرینش هنری، نقش مهمی ایفا می - کنند. ایشان معتقد به وجود عالم خیال منفصل است که انسانهای عادی در هنگام خـواب و دیـدن رویا، با آن مرتبط می شوند و عرفا در بیداری و در حالات مکاشفه ، انسـانها مـی تواننـد مشـاهدات خود از عالم خیال منفصل را در قالب های هنری بریزند
خلاصه ماشینی:
از ایـن رو «وجـود ذهنـی » اصطلاح خاصی در فلسفه اسـلامی اسـت کـه نبایـد آن را بـا مباحـث مشـابه خلـط کـرد (فیاضـی ،١٣٨٢: ١٤٥) طبق آموزه های فلسفه اسلامی ، زیبایی علاوه بر وجود عینی ، دارای هویت و وجودی در ذهن است .
به ویژه در بحث عشق ، این مسـأله مطـرح شـده کـه گـاهی عاشـق محبـوب و معشوق خود را برای سالهای متمادی گم می کند یا هجرانی حاصل می شود، بعد که دوبـاره معشوق را پیدا می کند، می بیند آن صورت و سیما تغییر کرده است ، نقش و نگار پیشین بـه هم ریخته است ، اما وقتی به نفس خود رجوع می کند می بیند، همان تصور پیشـین بـر سـر جای خودش باقی است ، در حالی که این عاشق بـا همـان تصـور مـأنوس اسـت و بـا آن زندگی می کند و به آن عشق می ورزد و در عالم ذهن و خیال با آن معاشقه مـی کنـد و چـه بسا برای آن شعر می سراید (صدرا، ١٤١٠: ١٧٨/٧).
صدرالمتألهین هم مانند دیگر حکمای الهی ، جمیل مطلق یعنـی حـق تعـالی را منشـأ و مبداء همه زیبایی های موجود در جهان هستی می داند، اما او بهتر از دیگر فلاسفه این مسأله را تبیین کرده است .
چون در عبـارت هـای پیشین خداوند منشأ زیبایی های عالم تلقی می شد، امـا در ایـن مطلـب ، همـه عـالم جمـال حضرت حق تلقی می شود، و این آشکارا با آنچه فلاسفه پیشین از قبیل فلوطین یا فارابی و ابن سینا گفته اند، فراتر و والاتر است .