چکیده:
امروزه قتل اکراهی، یکی از موارد پر ابتلا در پروندههای قضایی است. در این بین پرسشهایی مبتنی بر تاثیر اکراه بر استحقاق مسوولیت کیفری این نوع قتل و استحقاق قصاص قاتل مکره، قابل طرح است.از آنجایی که نظام تقنینی کشور غالبا بر پایه انظار فقهی است، تحلیل مبانی فقهی مواد قانونی مهم خواهد بود. در این باره طبق نظر مشهور فقها و به تبع قانون مجازات اسلامی کشور (ماده 211 قانون قدیم و ماده 375 قانون جدید)، اکراه، رافع مسوولیت کیفری قتل اکراهی نیست لذا مکره مستحق قصاص است و مکره نیز تا پایان عمر، محکوم به حبس است.نظریه محقق خویی در برخی از اقسام قتل اکراهی با مشهور متفاوت است. هنگامی که مکره عاقل و بالغ است، با ترسیم تزاحم عقلی بین دو محذور کشتن و کشته شدن؛ ظالمانه بودن قتل اکراهی را مرتفع میداند و بنابراین او را مستحق قصاص ندانسته، تنها دیه را بر ذمه او مستقر میداند. این در حالی است که مشهور، با تکیه بر برخی از ادله روایی و اجماع، مکره را مستحق قصاص میدانند.
خلاصه ماشینی:
"(همان) 6ـ عدم مشروعیت تهدید، آنچه مکره به آن تهدید شده باید در حق او فاقد مشروعیت باشد، بنابراین، چنانچه شخصی به قتل یا قطع عضو یا ایراد ضرب و یا حبس بلند مدت تهدید شود، در صورتی میتوان قائل به تحقق اکراه شدکه مستحق اعمال مزبور نباشد، در غیر این صورت چنین شخصی را نمیتوان مکره نامید، مثلا شخصی که محکوم به قصاص نفس یا عضو یا رجم یا جلد و یا حبس دائم شده، نمیتواند به بهانهی اینکه به مجازاتهای مذکور تهدید شده، اقدام به ارتکاب فعل محرمی نماید، چرا که او مستحق تحمل این مجازاتها بوده، همچنانکه فقهای امامیه از جمله صاحب جواهر (جواهرالکلام 27:22) و آیت الله خویی (مصباح الفقاهه 299:3)، عدم مشروعیت تهدید و اکراه را شرط دانسته و تهدیدات مشروع را در بحث تحقق اکراه مستثنی نمودهاند.
به نظر نگارندهی این مقاله، دلیل مشهور با دو اشکال روبروست: اول اینکه ایشان در دلیل حکم خود به حدیث تقیه تمسک کردند که دلالت میکرد بر اینکه تقیه جایی مباح است که به وسیلهی آن جلوگیری از خونریزی شود پس اگر خود تقیه سبب خونریزی شود دیگر جائز نخواهد بود و تقیه در جایی است که اکراه در کمتر از قتل نفس باشد، حال در ما نحن فیه یعنی قتل اکراهی چه تقیه باشد و چه نباشد خونریزی وجود دارد، چون مکره تهدید به قتل کرده و اگر مکره فعل مورد نظر او را انجام ندهد کشته میشود و اگر فعل او را انجام دهد باز خونریزی اتفاق افتاده است، پس به نظر میرسد این حدیث اصلا در ما نحن فیه جریان ندارد و نمیتوان برای حرمت قتل به آن تمسک کرد و موردش فقط شامل جایی میشود که تقیه نکردن سبب جلوگیری از خونریزی شود، پس این حدیث از ما نحن فیه اجنبی است."