چکیده:
با آنکه محمود دولتآبادی در دورة دوّم از داستاننویسی خود گرایش به رمانتیسم و در دورة سوّم گرایش به سمبولیسم دارد، در مجموع، عنصر غالب هنری در گزینش واقعیّتهای داستانی در همة کارنامة ادبی او، منطبق بر مکتب رئالیسم است. واقعیّتهای داستانی در سبک دولتآبادی، همواره با الهامگیری از واقعیّتهای مستند اجتماعی و یا تجربیّات زیستی و فردی آغاز میشود و در طرح کلّی روایت نیز همیشه زمینة اصلی ماجرا، بر بنیاد واقعیّتهای تاریخی و سیاسی و اجتماعی قرار داده میشود؛ امّا در همة داستانها، اساس ماجراها در فرایندی پیچیده و پر تعمّق، در ذهن و خیال نویسنده بازآفریده میشود و خود به واقعیّتی مستقل و بسیار متفاوتتر از واقعیّتهای شنیده شده یا دیده شده و یا تجربه شده به وسیلة نویسنده، تبدیل میگردد. در این مقاله تلاش بر آن است که چگونگی تاثیرگذاری واقعیّتها و تجربیّات مستند اجتماعی در رمانهای دولتآبادی به بررسی گذاشته شود.
خلاصه ماشینی:
com مقدّمه دولتآبادی آغاز تمرینهای خود برای نوشتن کلیدر را به سالهای 1347-1348 مربوط میداند؛ از آنجا که «هستة تاریخی ماوقع» رمان نیز سالهای 1325-1326 است، فاصلهای 20 تا 25 ساله بین واقعيّتهای تاریخی و مکتوبسازی آن به صورت رمان وجود دارد که به اعتقاد دولتآبادی برای به دست آوردن پختگی و درک لازم از واقعيّت و کامل شدن و «نشست» کردن آن در ذهن نویسنده و نیز برای پرداخت وسیع و دربر گیرنده و ترسیم سیمای درست از حوادث تاریخی، این مقدار از زمان لازم بوده است.
» (چهلتن و فریاد، 1373: 269-270) به این ترتیب داستان خون و خنجر با حفظ قهرمانان آن، یعنی شیدا و پدرش و دختر قرشمال که ماجرای آن در جلد هفتم کلیدر آمده است، متوقّف میشود و این بار دولتآبادی که دیگر عمرش به بیست و هفت - هشت سال رسیده است و از نیروی جوانی سرشار و از اتکا به نفس و توانایی لازم نیز برخوردار است، به صورت جدی نگارش کلیدر را آغاز میکند.
» (چهلتن و فریاد، 1373: 368) در سال 1353 که او دستگیر میشود و دو سال از زندگیاش را در زندان سپری میکند، مدّتی در نگارش رمان وقفه به وجود میآید - اگرچه بخش عمدهای از ذهن او در زندان ماجراهای کلیدر و بخشی دیگر ماجرای سلوچ را همواره مرور میکند - یکی از تأسّفهای همیشگی او نیز مربوط به این سال است: «با آن شوق و نیرویی که من کار میکردم، در مدّت دو سالی که مرا آنجا نگه داشتند، شاید تمام جلدهایش را مینوشتم و کار کلیدر پایان میگرفت.