چکیده:
در شریعت اسلام، طهارت به دو بخش ظاهر و باطن تقسیم شده است. در دانش عرفان نیز که طریقت و حقیقت دین را دربرگرفته است، این دو وجه از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ هرچند بر وجه باطنی آن تأکید بیشتری شده است. در نزد عارفان مسلمان، طهارت ظاهری مقدمهی طهارت باطنی است. طهارت نیز شرط دریافت فیوضات الاهی است که موجب رهایی انسان از وابستگی به کثرات و سبب نزدیکی او به افق وحدت، در عالم درون و برون میشود. از آنجا که خطر جدی ناپاکی، انسان معاصر را تهدید میکند و در نتیجه مانع بهرهمندی او از فیوضات الاهی میشود، تبیین راههای عملی بازگشت به پاکی و سلامت انسان و جامعه، در اوج بحران اخلاق و معنویت جهان امروز، از اهمیت خاصی برخوردار است. در این پژوهش سعی شده است تا پاکی و پیراستگی تعریف شود و وجوه ظاهری و باطنی و مراتب آن و همچنین شیوههای دستیابی به آن، از منظر بزرگان معرفت بررسی شود.
خلاصه ماشینی:
"به طور کلی نجاست باطنی در نزد صاحب نظران عرفان اسلامی، دربردارندهی تمامی صفات پلید، اخلاق پست، کفر و گناهان، در مرتبهی ظاهر و باطن است که جز با اتصاف آدمی به مکارم اخلاق و غسل توبه، از باطنش تطهیر نمیشود و تا این طهارت حاصل نشود، سالک لایق حضور در محضر پروردگار نمیشود.
به طور کلی، این مراتب را در نمودار زیر میتوان ارائه کرد: / تعدادی از عارفان اسلامی همچون عبدالرزاق کاشانی به هنگام تقسیمبندی طهارت، صاحبان طهارت باطن را به چهار دسته، یعنی طاهر الظاهر، طاهر الباطن، طاهر السر و طاهر السر و العلانیه تقسیم میکنند (21، ص: 138) و در توضیح هر کدام، چنین بیان میدارند: طاهر الظاهر کسی را گویند که خداوند او را از ارتکاب به گناهان بازدارد.
امام(ره)در تأیید بیان بزرگانی چون رشیدالدین میبدی، ملاهادی سبزواری، ملااحمد و ملامهدی نراقی، مرتبهی سوم طهارت باطن را طهارت قلب از غیر حق بیان و از قلب با عنوان «ام القرا»ی مملکت وجودی انسان یاد کرده است که فساد آن، باعث فساد همهی وجود آدمی میشود و قذارات آن نیز مبدأ تمام قذارات در اوست (۹، ص: ۵۷).
وی دستیابی به دو مقام آخر از مراتب طهارت، یعنی تطهیر ارجاسی چون حب نفس و حب دنیا و جهل مرکب را «تسلیمنمودن قلب به حق» (۹، ص: ۶۱) میداند که نتـایج بسیاری برای سالک به همراه دارد؛ چرا که از منظر او، قلب تسلیم به حق نورانی است و نورانیت آن، به دیگر اعضا و قوای باطن سرایت میکند و بر اساس نورانیت آن، تمام مملکت وجود، نور و نور علی نور میشود و تا جایی پیش میرود که قلب، الاهیلاهوتی میشود و حضرت لاهوت در تمام مراتب باطن و ظاهر وجود شخص تجلی میکند."