چکیده:
نوشتار حاضر موانع راه کمال انسان را از دیدگاه نهجالبلاغه و مثنوی بررسی کرده و از میان رهزنان بیشماری که در این مسیر بر سر راه انسان قد علم کردهاند، به نفس اماره و شیطان و حب دنیا پرداخته است؛ زیرا این عوامل سهگانه خود مانعزاست؛ یعنی ریشهی آفتهای بسیار دیگری نیز به شمار میروند. در کلام حضرت علی(ع)، دشمنانگی شیطان در مقایسه با نفس بیشتر است؛ زیرا نفس آنگاه که تبدیل مزاج مییابد، دیگر بر سر راه انسان قرار نمیگیرد؛ اما در کلام مولوی، نفس غالبا به معنی نفس اماره است، بنابراین خطر او از شیطان بیشتر است. دنیا در کلام امیرمؤمنان و مولوی، دو چهره دارد: چهرهای فریبا و چهرهای پنددهنده؛ آنگاه فریباست که نفس و شیطان از آن سوء استفاده کنند و به همین دلیل جزء موانع بزرگ راه کمال انسان قلمداد میگردد.
خلاصه ماشینی:
"مولوی نیز شهوت را عامل اصلی نابینایی انسان میداند؛ بهگونهای که حقیقت هرچیز برای او برعکس میگردد: میل شهوت کر کند دل را و کور تا نماید خر چو یوسف نار نور(19، ص: 788) یکی از عمدهترین نگرانیهای امیر المؤمنین در مورد افراد جامعهی خویش پیروی آنان از هوای نفسانی است: «و ان اخوف ما اخاف علیکم اثنتان اتباع الهوی و طول الامل››؛ همانا بر شما از دو چیز میترسم:از خواهش نفس پیروی کردن و آرزوی دراز در سر پروردن(12، خ42، ص:40).
مولوی هستی موهوم بندگان را در برابر خداوند طرد میکند و تنها هویتی که برای نوع بنده قایل میشود نیستی است: ما که باشیم ای تو ما را جان جانلذت هستی نمودی نیست را تا که ما باشیم با تو در میانعاشق خود کرده بودی نیست را(19، ص: 130) از دیدگاه مولوی، تنها راه ورود به بارگاه کبریایی حضرت حق فناست، زیرا با فنای صفات و افعال بشری، انسان به اخلاق الاهی آراسته میشود و دویی و دوگانگی از میان برمیخیزد.
در دیدگاه مولوی نیز دشمنی شیطان با انسان، نشان از خبث ذاتی او دارد: بلکه طبعا خصم جان آدمی استزانکه خبث ذات او بیموجبی از هلاک آدمی در خرمی استهست سوی ظلم و عدوان جاذبی (19، ص: 846) اینکه در سخنان حضرت علی(ع)، دشمنی شیطان بیش از دشمنی نفس نمود دارد، شاید به آن دلیل باشد که انسان میتواند از راه ریاضت، نفس را بپیراید و اصلاح کند، آنچنان که در والاترین مرتبهی خویش، مخاطب خداوند قرار میگیرد: «یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیة مرضیة»؛ هان ای نفس مطمئنه!"