چکیده:
این مقاله در صدد است به تحلیل انتقادی متن کتاب اندیشهی اسلامی 1 پرداخته، مشخص کند که آیا نویسندگان اصل بیطرفی را در ارائهی مطالب رعایت کردهاند یا خیر. بدین منظور، چارچوب ون دایک (2003) مورد استفاده قرار گرفته است. از آنجا که امکان بررسی کل محتوای کتاب میسر نمیباشد، دو بخش از آن (بخش 2، تحت عنوان وجود خدا و بخش 4 مسألهی شر) جهت انجام پژوهش انتخاب شدهاند. نتایج تحقیق نشان میدهد که مشکلاتی از قبیل ارائهی استدلال ناقص، استفاده از روشهای ناصحیح استدلال، بهرهجویی از مثالهای نامربوط، تلاش در راستای برتر نشان دادن ایدههای موافق در مقایسه با ایدههای مخالف، عدم معرفی نظرهای ناهمسو، بهره گرفتن از کلمات و یا عبارات دارای بار منفی جهت کوچک جلوه دادن منتقدان و استفاده از اغراق، در متن کتاب به چشم میخورد و بایسته است که نویسندگان در ویرایشهای بعد، نسبت به برطرف نمودن این ایرادها اقدام نمایند.
خلاصه ماشینی:
"حال سؤال اینجاست که اگر فطر به معنای شروع است و نه «نوعی» از شروع، و به معنی خلق است و نه «نوعی» از خلق، چگونه است که فطرت ناگهان به معنای «نوعی» از آفرینش میشود و امور فطری دارای سه شرط میگردند؟ به دیگر سخن، نویسندگان از عبارت «بر این اساس» جایی استفاده کردهاند که فیالواقع در بازگو کردن دقیق رابطهی علت و معلولی ناتوان است؛ لذا به تعبیر ون دایک (2003)، مطلب ارائه شده از نظر استدلال خالی از اشکال نیست.
در مورد دلیل اول میتوان به نکتهی ظریفی اشاره کرد و آن اینکه، ادعایی صورت گرفته (رو آوردن انسان به خدا) و به تمامی انسانها نسبت داده شده است؛ حال اینکه هیچ راهی برای اثبات این مسأله وجود ندارد.
در اینجا نیز استدلال آنان را میتوان به این صورت خلاصه کرد که «خدا علت نمیخواهد، چون خدا معلول نیست و خدا معلول نیست چون فرض ما چنین است»(!) نکتهی جالب دیگر آنکه در مورد سخنان هاسپرز هیچ موشکافی صورت نگرفته و در حقیقت از کل مطالب ذکر شده در این فصل (حدود 6 صفحه)، فقط 3 بند به آن اختصاص یافته است و نظریات وی کاملا حاشیهسازی شدهاند.
باید دقت نمود که این نکته در عین صحت، در راستای بحث اصلی نیست و کمکی به بحث اصلی نمیکند؛ زیرا میتوان پرسید که چرا خدا از راهی به جز استفاده از شرور زمینهی پیشرفت و کمال انسان را فراهم نیاورده است؟ نویسندگان سپس از شرها به عنوان عاملی برای بیداری از غفلت یاد کرده، جهت روشنتر شدن مطلب مثالی ارائه میکنند."