چکیده:
خودکشی پدیدهای چندبعدی و فرایندی است که از ناراحتی، تمایلات به خودکشی، خودکشی نافرجام تا خودکشی کامل را شامل میشود. اکثر پژوهشهای پیشین، با اتکای بر متغیرهای جامعهشناختی یا روانشناختی صرف با تکیه بر آمارهای رسمی و دادههای سریهای زمانی، تنها خودکشی کامل را مورد توجه قرار داده و گرایش به خودکشی را نادیده گرفتهاند. ازاینرو، مقاله حاضر با در نظر گرفتن هر دو دسته متغیرهای جامعهشناختی و روانشناختی، و با روش پیمایشی مقطعی به بررسی میزان گرایش به خودکشی زنان 16- 40 ساله ساکن شهر یاسوج پرداخته است. براساس نتایج پژوهش مجردها نسبت به متأهلها، جوانان نسبت به میانسالان، و بیکاران و دانشجویان نسبت به شاغلان و خانهداران گرایش بیشتری به خودکشی داشتهاند. همبستگی متغیرهای دینداری و افسردگی با گرایش به خودکشی، بهترتیب، منفی و مثبت بوده است. مهمترین متغیر تأثیرگذار بر گرایش به خودکشی افسردگی و تأثیر دینداری بر گرایش به خودکشی بیشتر غیرمستقیم بوده است. درنهایت دو متغیر افسردگی و مجردبودن توانستهاند بیش از نیمی از واریانس (53درصد) گرایش به خودکشی پاسخگویان را تبیین کنند.
Suicide is a multidimensional phenomenon and is a process which ranges from unhappiness، to suicidal tendencies، to attempted suicide، and to complete suicide. the present essay has investigated the attitude towards suicide of 16-40 year-old women of Yasouj City according to sociological and psychological variables via the survey method. Data analysis showed that the unmarried، the youth، the unemployed، and university students had more suicidal tendencies compared with the married، the middle aged، the employed، and housewives. The variables of religiousness and depression had negative and positive correlations with suicide respectively. Depression was the most effective variable in suicidal attitudes، and the effect of religiousness on suicide has been mostly indirect. Finally، two variables of depression and singleness could explain over the half of the total variance (53%) of respondents'' tendencies toward suicide.
خلاصه ماشینی:
"با توجه به انتقادات بالا، هدف مقالۀ حاضر این است که برای رهایی از کاستیهـای نظـری و تجربی پژوهش های پیشین ، با اتکا بر چند پیش فرض زیـر، بـه بررسـی عوامـل اجتمـاعی و روان شناختی مرتبط با گرایش به خودکشی زنان شهر یاسوج بپردازد: ١.
اما همان طور که نتایج آزمون تحلیـل مسـیر نشـان مـیدهـد (هماننـد همبستگی جزئی)، دینداری تنهـا بـه صـورت غیـرمسـتقیم و از طریـق کـاهش دادن افسـردگی پاسخ گویان بر میزان گرایش آنان به خودکشی تأثیرگذار است .
بنابراین همان طور که در بخش نظری پژوهش گفته شد پدیدة خودکشی و مخصوصـا گرایش به خودکشی، پدیده ای چندوجهی و چندبعدی بوده و تحت تأثیر عوامل جامعه شـناختی (دینداری، اشتغال و وضع تأهل ) و روان شناختی (افسردگی) چندگانه ای قرار دارد.
سؤال اساسی مقالـه ایـن بود که : عوامل اجتماعی و روان شناختی چه رابطه ای با گرایش زنـان سـاکن شـهر یاسـوج بـه خودکشی دارند؟ برای پاسخ گویی به سؤال فوق در بین متغیرهای اجتمـاعی ، متغیرهـای دینـداری، اشـتغال ، وضع تأهل و سن ، براساس تئوری دورکیم ، به منزلـۀ متغیرهـای مهـم انتخـاب شـدند.
میتوان گفت یکی از مهم ترین یافته های مقاله این است که در بررسی پدیدة پیچیده و چندبعدیای مانند خودکشی و گـرایش به آن ، پژوهشگران علاوه بر توجه به تأثیر مستقیم دینداری بر خودکشی، به نقـش غیـرمسـتقیم آن که بیشتر از طریق سازوکارهای روان شناختی صورت میگیرد توجه بیشتری بکنند."