چکیده:
مثنوی معنوی از شگرفترین آثاری است که پیوسته مورد نقد و تحلیل قرار گرفته است. یکی از ویژگیهای منحصر به فرد این شاهکار ادبی، وحدت «ساختاری ـ واژگانی» جملههای همسانی (توازن نحوی و واژگانی) است. منظور از جملههای همسانی، جملههای مرکبی است که جملهوارههایشان با هم، رابطة همپایگی، تفسیری، بدلی یا تأکیدی دارند و هر یک از این جملهوارهها ممکن است مرکب وابسته باشند. باید اعتراف نمود که به نقش الگوهای نحوی، در ایجاد بلاغت و موسیقی کمتر توجه شده است. اگر صناعاتی مثل موازنه و ترصیع و... که مبتنی بر روش تسجیع و تکرار هستند، از دیدگاه نحوی بررسی شوند، روشن میشود که روش موازنه و ترصیع، جملههای همسانی است که ساختار زبانی و دستوری یکسانی دارند؛ یعنی این الگوی نحوی، بستر آن صناعات است. آنچه که الگوی وحدت «ساختاریـ واژگانی»، بر صنایع مذکور فزونی دارد، این است که در صنایع مذکور آهنگ واژگان و خصوصا آهنگ پایانی جملهها اهمیت دارد و کمتر به وحدت ساختار دستوری و وحدت واژگانی توجه میشود. مولانا به نحو شگفتانگیزی این الگوی نحوی را چه در دیوان و چه در مثنوی به کار میگیرد و از تکرار واژگان و ترکیبات و جملهها ابایی ندارد. چه بسا همین ساختار یکسان، موجد موسیقی در شعر وی است. این مقاله در عین آنکه نکتهای دستوری را تبیین و توصیف مینماید، به بررسی زبان اثر از حیث زیباشناختی نیز میپردازد که به سبکشناسی منجر میشود.
خلاصه ماشینی:
وحدت «ساختاری ـ واژگانی » جمله های همسانی (پیوسته )، یکی از الگوهای نحوی موسیقی آفرین در مثنوی ابوالقاسم رادفر* محمد پاک نهاد** چکیده مثنوی معنوی از شگرف ترین آثاری است که پیوسته مورد نقد و تحلیل قرار گرفته است .
کـه مبتنـی بـر روش تسـجیع و تکـرار هستند، از دیدگاه نحوی بررسی شوند، روشن می شـود کـه روش موازنـه و ترصـیع ، جمله های همسانی است که ساختار زبانی و دستوری یکسانی دارند؛ یعنی این الگوی نحوی ، بستر آن صناعات است .
بررسی جملـه هـای همسـانی کـه ساخت دستوری و واژگانی واحدی دارند (وحدت نحوی و واژگانی دارند) نشـان خواهـد داد که این یکی از الگوهای نحوی زبان مثنوی است و دیگـر اینکـه ایـن الگـو سرچشـمة موسیقایی صناعاتی است که بر اساس تناظر و تقابل جمله های همسان به وجود آمده اند.
اگر به نمونه ای دیگر از گلستان سعدی بنگریم بر ما ثابـت خواهـد شـد کـه یکـی از ویژگی های زبانی گلستان سعدی الگوی نحوی وحدت ساختاری در جمله های همسـان است و متأسفانه نقش موسیقایی این نکتة دستوری مغفول افتـاده اسـت و ایـن نقـش بـه روش تسجیع در علم بدیع سپرده می شود.
بار دیگر گفته می شود آنچه از عناصر و ارکان موسیقایی در این تحقیق مورد نظر است ، عناصری است که به تبع الگوی نحوی ساختار واحد در جمله های همسانی ایجاد می شوند و این را هم در نثر و هم در شعر می توان مشاهده کرد.