چکیده:
خاقانی شروانی و بحتری طائی در میان شاعران پارسی زبان و تازیسرای شناخته شده هستند و بسیاری از سخن سنجان از همان دیرباز به آثار آنان،توجه داشته اند، ولی خاقانی پژوهان به سبب دشواری و بیگانگی زبان، کمتر به سرودههای تازی این سرایشگر دو زبانه پرداخته اند. او در پهنه ی سرودهها و نامه هایش ، خودبال و برمنشانه ، تنی چند از سخن آفرینان تازیگوی را یاد می کند. از این میان، بر پایة تازیسرودههای کنونی ، تنها بحتری را به آوردگاه سخن فرا می خواند و در سرودهای بلند، افزون بر پیکره، بحر و قافیه را نیز از چامة «ما للجزیرة و الشام ؟» بحتری به وام مــی ستاند. او که در معنی و لفظ ، خواهان شیوة تازه و گریزان از رسم باستان می باشد، از پیروی فراتر رفته است . خاقانی در روزگار سالخوردگی ، همراه با سرودن از زندگانی خویش ، پیشوایی دانشمند به نام جلالالدین خواری و بحتری در اوان جوانی ، فرمانروایی طائی به نام ابوسعید ثغری را می ستاید. جستار پیش رو برای نشاندادن جنبه های گوناگون پیروی و نوآوری سرایندة ایرانی به گونه ای فشرده چامه های یاد شده را از دیدگاه زبانی و فکری، سنجیده است تا گامی هر چند کوتاه در شناساندن سرودههای تازی خاقانی بر دارد.
خلاصه ماشینی:
"سرودة سرایندة ایرانی ، با بیت های یاد شده بسیار برجسته می شود؛ زیرا یادآور آن آغازینة (مطلع ) ناشناختة سرایندة سرآمد تازی، بحتری طائی (٢٠:١٤٢٤)، است : «زعـم الغـراب منبـی ء الأنبـاء أن الأحبــــــة آذنــــــوا بتنــــــاء» بحتری در اوان جوانی ، چامة «ما للجزیرة و الشام ؟» را برای ستایش فرماندهی از خاندان خویش ، ابوسعید محمدبن یوسف طائی ثغری، در پنجاه و شش بیت و پس از درگذشت وی سروده: رحــل الأمیــر محمــد فترحلــت عنها غضارة هذه النعماء»(بحتری،٢١:١٤٢٤) خاقانی در بیش از نیمی از این چامه به روزگار سالخوردگی خویش پرداخته و تا نود و پنجمین بیت ، زندگی اندوهبار خود را سروده، چندانکه دیوان خاقانی چاپ مطبع منشی نولکشور، عنوان «فی بیان الهم و الغم بطریق السوال والجواب» را برای آن بر گزیده است (خاقانی ، ١٥٠٢:١٨٩١)، ولی سرایندة شروانی ، این چامة بلند را در ستایش پیشوایی دانشمند، به نام جلالالدین خواری و هنگام زنده بودن وی سروده وخزاری دانستن وی از سوی کسانی چون میرجلالالدین کزازی، نادرست است (خاقانی ،١٣٤٠:١٣٧٥)؛ چراکه «خوار، به ضم نخستین ،...
وی که در معنی و لفظ ، خواهان شیوة تازه و گریزان از رسم باستان می باشد، از پیروی فراتر رفته و از نوآوری خویش در جــنـبه های گوناگون، بهره می جوید تا سرودهاش در پیروی از چامة بحتری با آن برابری ننماید؛ چراکه این پدیده را ولو در نیم مصراع، نشانی از ناتوانی و مایة شرمساری می داند: ضمنت نصف البیت للطاء فها وســمت بإســم البحتــری الطــاء أطنبت نصفا کدت أغرق خجلة ؟ لی قصة الحموم فی الرحضاء(خاقانی ١٣٤٧:١٣٧٥) از این روی، بر چامة بحتری یک صد و پانزده بیت می افزاید و دامنة سرودة خویش را به یک صد و هفتاد و یک بیت می رساند؛ او که در چند آغازینه کردن چامه ها، پر شورتر از دیگران است (رازی، ٤٢٠:١٣٦٠)،چهار آغازینه را در آن می گنجاند تا کمتر از ممدوح و بیشتر از خویش گفته باشد و هنرش را نمایانتر گرداند."