چکیده:
«تداوم و عدم تداوم» سنتهای علمی قرون میانه، و تأثیر آنها در پیدایش و ظـهور رنسانس علمی، مسئلهای نسبتا پیچیده است و به موضوع مناقشهای جدی و دامنهدار بین دانشمندان و صاحبنظران برجستة تاریخ علم در اوایل قرن بیستم بدل شده است. این مسئله از آنجا ناشی شد که برخی دانشمندان غربی به این باور رسیدند که آغاز و پیدایش رنسانس علمی صرفا مدیون علم کلاسیک، زنجیرهای از کشفیات جدید و تحولات فکری، و دگرگونی در مفاهیم بنیادین است؛ از سوی دیگر بر این امر تأکید ورزیدند که نیرو و توان انقلاب علمی صرفا از تصور جدیدی از طبیعت یا تصور جدیدی از روش خاص پژوهیدن در اسرار طبیعت برگرفته شده است. بر اساس این نظریه، مقولهای به نام علم قرون میانه ـ به طور اخص سنتهای علمی اسلامی ـ و استمرار و تداوم آنها و همچنین نقش و تأثیرشان در پیدایش و شکلگیری رنسانس علمی بیمعنی است. حال این سؤال مطرح میشود که «جایگاه علمی قرون میانه در عالم علم از چه قرار بوده است؟» یا «در دورانی نسبتا طولانی از قرون میانه، که علم کلاسیک در غرب مسیحی در حال انحطاط به سر میبرد، این سنت علمی در کجا و در چه نقطهای از جهان، بهجز پهنة وسیعی از حوزة تمدن اسلامی، پرورش یافت و بالید و سرانجام، با «استمرار و تداوم»، بهصورت «انباشتی علمی» به غرب مسیحی انتقال یافت؟» مگر در آنجا (غرب مسیحی) نبود که دانشمندان غربی با «استادییافتن» بر انبوهی از آثار و منابع علمی اسلامی و یونانی، و نقد و سنجش عالمانه و تحلیلی روشمندانه، حیات فکری و عقلانی آن سرزمین را از اساس تغییر دادند؟ بنابراین، علم کلاسیک و کشفیات و تحولات دوران نوزایی همة آن چیزی نیست که اسباب رنسانس علمی را فراهم کرد؛ از اینرو، تداوم علمی قرون میانه و بهخصوص سنتهای علمی اسلامی، بهمنزلة بخش مهمی از مبانی رنسانس علمی، از جایگاه خاصی در این زمینه برخوردار است. تلاش این مقاله بر این است تا به برخی از عناصر سنتهای علمی اسلامی و تداوم و تأثیر آنها ـ بهمنزلة دستمایة آغاز رنسانس ـ علمی بپردازد
خلاصه ماشینی:
حال ایـن سـؤال مطـرح مـی شـود کـه «جایگاه علمی قرون میانه در عالم علم از چه قرار بوده است ؟» یا «در دورانی نسبتا طولانی از قرون میانه ، که علم کلاسیک در غرب مسیحی در حال انحطاط بـه سـر می برد، این سنت علمی در کجا و در چه نقطه ای از جهان ، به جز پهنـة وسـیعی از حوزة تمدن اسلامی ، پرورش یافـت و بالیـد و سـرانجام ، بـا «اسـتمرار و تـداوم »، به صورت «انباشتی علمی » به غرب مسیحی انتقال یافت ؟» مگـر در آن جـا (غـرب مسیحی ) نبود که دانشمندان غربی با «استادی یافتن » بر انبوهی از آثار و منابع علمی * عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی Abootorab siahpoosh@yahoo.
com تاریخ دریافت : ١٣٩٢/٧/١٢، تاریخ پذیرش : ١٣٩٢/١٠/٨ اسلامی و یونانی ، و نقد و سنجش عالمانه و تحلیلی روش مندانه ، حیات فکـری و عقلانی آن سرزمین را از اساس تغییر دادند؟ بنابراین ، علم کلاسـیک و کشـفیات و تحولات دوران نوزایی همة آن چیزی نیست که اسباب رنسانس علمـی را فـراهم کرد؛ از این رو، تداوم علمی قرون میانه و به خصوص سـنت هـای علمـی اسـلامی ، به منزلة بخش مهمی از مبانی رنسـانس علمـی ، از جایگـاه خاصـی در ایـن زمینـه برخوردار است .
آنان عملا دوره ای طولانی از تاریخ علم را، که بـه طـور اخص به حوزة تمدن اسلامی و اوج شکوفایی آن (آغاز قـرن سـوم تـا ششـم و هفـتم قمری مصادف با نهم تا دوازدهم و سـیزدهم مـیلادی ) مربـوط مـی شـد، نفـی و انکـار می کردند؛ مخالفان خاستگاه رنسانس علمی را صرفا در اندیشه ها و آموزه های کلاسیک عصر باستان و منـابع انسـان گرایانـه و تحـولات علمـی «دوران نـوزایی » جسـت وجـو می کردند.