چکیده:
مفروض بنیادین در این گفتار مبتنی بر تمایز جوهری میان دو مکتب معرفتی ـ عقیدتی اسلام و لیبرالیسم است. اسلام مکتب وحیانی و لیبرالیسم ایدئولوژی انسانی است. در بیان تمایز ذاتی میان این دو مکتب، مطالعهای تطبیقی در موضوع عدالت انجام شده است. در این مطالعه، معلوم گردید که مفهوم بنیادین و اصیل در لیبرالیسم، آزادی فردی است. به هر میزان که لیبرالیسم بر آزادیهای فردی پافشاری کرده، عدالت بیشتر به حاشیه رفته است. اما در اسلام، پس از اصل توحید، عدالت در کانون تفکر اسلامی جای دارد. مؤمنان به عدالتورزی فرا خوانده شدهاند. بنیاد حکومت اسلامی بر عدالت است. چنانکه امیر مؤمنان علی( بیعت با مردم مدینه را تنها به شرط اقامه قسط و عدل پذیرفتند.
خلاصه ماشینی:
"حتی فلسفة سیاسی اسلامی کلاسیک نیز بخش زیادی از حیات خود را مدیون فیلسوفان یونان است و تفکرات فلسفی مسلمانان در باب سیاست، به شدت تحت تأثیر متفکران یونان میباشد؛ نه اینکه مسلمانان مقلدان فیلسوفان یونانی بودند، بلکه این نحوه تفکر، تحت تأثیر این دسته از متفکران در جهان اسلام رونق یافت و با اندیشههای اسلامی آمیخته شد.
هرچند برای تکثرگرایی، ویژگیهای دیگری نیز بیان شده است که بیانگر برخی ابعاد دیگر این افق فکری است، ولی از آنجایی که نقش مؤثری در مباحث آتی ندارد و بیشتر مربوط به حوزه مفاهیم میباشد، از بیان آنها صرف نظر میشود (سیفزاده، 1379، ص 367ـ374).
فارابی برخلاف افلاطون، گونههایی از تکثر را پذیرا شده است؛ آنجا که سخن از تعاون در مدینه فاضله به میان آورده است (فارابی، 1995، ص 113) و یا آنجا که طبقات جامعة سیاسی را بیان نموده و اظهار میکند که در جامعه برخی برای ریاست و تعدادی برای ریاست و خدمت و گروهی نیز برای خدمت تنها میباشند (همان، 1996، ص 94ـ95).
توجه در این فقره، ما را به این نکته رهنمون میسازد که در منظومه فکری ارسطو، این ایده که تنها یک گروه خاصی برای اداره جامعة سیاسی شایستهاند و قدرت سیاسی باید در اختیار آنان قرار گیرد، به کلی مردود است، بلکه وی بر این باور است که شایستگی برای اداره جامعه میتواند در گروههای مختلف وجود داشته باشد، و این همان منطق تکثرگرایی سیاسی میباشد که بر سراسر اندیشههای ارسطو سایه افکنده است."