چکیده:
Mulla Ṣadra believes that natural universal is just a mental concept. But there are two different approaches towards the origin of its derivation. In the present essay this will be evaluated with two approaches: general and partial. In his general approach، because of his belief in the accidental existence of quiddity and its identity with the external existence، he maintains that the origin of natural universal’s derivation is quiddity. Consequently according to this approach، natural universal is posterior to quiddities. In his partial approach، natural universal is evaluated into ontological and epistemological spheres. In the ontological sphere، because of the negation of the external existence of quiddity and belief in its identity with external world، he maintains that the specified external world is the origin of natural universal’s derivation which soul derives it through its ascending process. In the epistemological sphere، natural universal is derived from the transcendent intellectual and ideal realities. Consequently in contrast with general approach، natural universal has priority to quiddity and also is more transcendent than it due to its origin of derivation.
خلاصه ماشینی:
صدرالمتألهين بر اساس اعتقاد به رابطه اتحادي بين وجود و ماهيت بشرط شيء، کلي طبيعي را مفهومي انتزاعي ميداند که از واقعيت خارجي انتزاع شده است و موجوديت آن به اين معنا است که افرادي در خارج تحقق دارند که اين مفهوم قابل حمل بر آنهاست.
106 بر اين اساس ميتوان گفت ويژگي عمده رويکرد عام ملاصدرا در باب مسأله کلي طبيعي اين است که وي بر خلاف فلاسفهاي چون ابنسينا و اخلاف مشائي وي، 107 وجود خارجي و مستقل ماهيت من حيث هي و لابشرط را در خارج نفي ميکند.
صدرا در رويکرد عام خويش بر اساس مبناي اتحاد در رابطه وجود و ماهيت، ماهيت بشرط شيء را امري دانست که به عين وجود خاص در عالم خارج تحقق دارد (ملاصدرا، 1363: 28).
111 براساس مباني و لوازم هستيشناختي صدرالمتألهين، ويژگيهاي کلي طبيعي در رويکرد خاص وي از قرار ذيل خواهد بود: ويژگي اول اينکه، صدرا بر اساس طرح وحدت خارجي وجود و ماهيت و بر خلاف نگرش پيشين، ماهيت مشخص 112 و بشرط شيء را صرفاً ذهني ميداند که به وسيله نفس از وجود خاص خارجي انتزاع ميشود.
توضيح اينکه صدرا در رويکرد عام، بر اساس مبناي اتحاد وجود و ماهيت، کلي طبيعي را امري متأخر و منتزع از ماهيت بشرط شيء ميداند؛ اما در اين موضع وي کلي طبيعي را امري منتزع از عالم خارج و وجود خاص خارجي لحاظ ميکند.
اما تفکيک رويکرد وي به عام و خاص در اين مقاله به جهت نگرشهاي متفاوتي است که وي در قبال مسأله اعتباريت و انتزاعيت ماهيت و منشاء انتزاع کلي طبيعي دارد.