چکیده:
«همدردی» (کرونا)، یکی از آموزههایی است که اهمیت آن در دو جریان اصلی آیین بودا (ترواده و مهایانه)، به یک میزان نیست. همدردی سومین مقام از مقامات چهارگانه معنوی است که در ترواده، تنها مقامی برای ارهت و در مهایانه، علاوه بر ویژگی اصلی بودیستوه، منجر به نجات نیز میگردد. برای آرتور شوپنهاور (1788-1860)، آموزۀ ودایی «تو همانی»، همان وحدت متافیزیکی است که همواره از آن سخن میگفت. وی همین آموزه را زیربنای اصل همدردی میداند. او زیربنای رنج را مایا دانسته و معتقد است زدودن مایا از طریق درک حقیقت هستی، یعنی درک همان آموزه تو همانی، منجر به تحقق آموزۀ «نه- خود» و فرادانش حقیقی میگردد. رهایی از سنساره نیز زمانی اتفاق میافتد که آموزۀ «نه- خود» عملی گردد؛ یعنی کرونا و پس از آن، نیروانه محقق میگردد. این سیر در آیین بودای مهایانه بسیار پررنگ است. درواقع، همدردی مشخصۀ اصلی آیین بودای مهایانه است که هدف نهایی بودیستوه است. نجات یا رستگاری، چیزی است که فلسفۀ شوپنهاور آن را به سختی ممکن میداند و از این جهت، فلسفۀ وی به آیین بودای ترواده نزدیک میشود.
“Compassion“(Karuna) is one of the Buddhism’s teachings that it’s importance is different in (Theravada and Mahayana). Compassion is the third state of the fourfold spiritual states which is، according to Theravada، the only state of Arhat; and in Mahayana besides the basic principle of Bodhisattva leads to salvation.
According to Arthur Schopenhauer (1860-1788)، the teaching of Vedic ‘Tat Tevam Asi’ corresponds to metaphysical unity to which he always refers. He regards this teaching as the basic principle of Compassion. Considering Maya as the basis of suffering and argues that eradication of Maya through understanding reality that is، understanding the teaching which says “Tat Tevam Asi“ contributes to the realization of the teaching of “None-Self“ and real metaphysics. Freedom from Samsarah happens when the teaching of “None-Self “is put into practice. That is،Karuna and then، Nirvana are realized. This Buddhist course is of paramount importance in the doctrine of Mahayana. In fact، Compassion is the main feature of Mahayana and it is the goal of Bodhisattva. According to Schopenhauer's philosophy، deliverance or salvation is hard to attain، therefor his philosophy is considered close to the doctrines of Theravada.
خلاصه ماشینی:
"اما برای فردی که از موقعیت واقعی این جهان آگاه است و می داند که این جهان جهان رنج، اراده، وهم است، امید بسیار کمی وجود دارد؛ چراکه حتی اگر انسان ها آن را درک کنند، اغلب آنها از خرد یا قدرت لازم برخوردار نیستند تا آنچه را که برای خروج از این وهم و رنج ضروری است، عهده دار شوند (شوپنهاور، 1389، ص1043).
نتیجه گیری از بررسی منفردانه آیین بودا در مهایانه و ترواده و فلسفۀ شوپنهاور، این گونه به دست می آید که اگرچه ممکن است از نظر مفهوم، همدردی در بودیزم مهایانه و هینه یانه و نیز فلسفۀ شوپنهاور یکی باشد، اما در عمل از نظر اهمیت متفاوت است.
در فلسفۀشوپنهاور، با وجود اینکه همچون مهایانه هر انسانی می تواند رستگار شود، اما امید چندان زیادی به وقوع این رستگاری ندارد؛ چراکه اغلب انسان ها شرایط واقعی ای را که در آن قرار داریم، درک نمی کنند، اگر فردی موقعیت واقعی امور این جهان را نداند، امید چندانی برای رهایی از رنج برایش وجود نخواهد داشت.
اما برای فردی که از موقعیت واقعی این جهان آگاه است و می داند که این جهان جهان رنج، اراده، وهم است و امید بسیار کمی وجود دارد؛ چراکه حتی اگر انسان ها آن را درک کنند، اغلب آنها از خرد یا قدرت لازم برخوردار نیستند تا آنچه را برای خروج از این وهم و رنج ضروری است، عهده دار شوند.
این عدم خرد یا قدرت لازم در انسان ها، در فلسفۀ شوپنهاور بسیار پررنگ است؛ زیرا در فلسفۀ وی، حرفی از منجی زده نشده است، اما در مهایانه به دلیل وجود منجی امید به نجات بر پایه همدردی افزایش پیدا می کند."