چکیده:
فیلسوفان و منطقدانان از یکسو، برهان را معطی علم یقینی دائمی میدانند، و از سوی دیگر، علم به ذوسبب را جز از راه سبب آن ممکن نمیدانند. آنان همچنین برهان را به «لم» و «ان مطلق» و «دلیل» تقسیم کرده و معتقدند: دلیل ـ در واقع ـ برهان نبوده و معطی یقین نیست. نیز فیلسوفان از راه علم به ممکنات (معلول) برهانی بر وجود واجب میآورند. بنابراین، اشکال میشود که برهان از راه علم به ممکنات از نوع دلیل است و یقینآور نبوده و اساسا واجب برهانپذیر نیست. برخی از فیلسوفان مانند شیخ الرئیس در پاسخ به این اشکال، برهان «وجوب و امکان» را نوعی برهان لمّی دانسته و برخی دیگر مانند بهمنیار و علّامه طباطبائی آن را برهان انّی مطلق تلقّی کردهاند. صدرالمتالّهین آن را نوعی دلیل یقینآور در برابر دلیلی که یقینآور نیست، دانسته است.
خلاصه ماشینی:
"حال بر اساس این قاعده، اشکال میشود که تقسیم برهان به لمی و انی تقسیم درستی نیست، 4 بلکه تقسیم شیء به خود و غیر خود است؛ زیرا هر استدلالی از دو حال خارج نیست: یا لمی (و یقینآور) است، و یا انی، و در نتیجه، از راه علت نبوده و ـ سید محمدحسین طباطبائی، نهایة الحکمة قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1362، ص 6.
1 جمعبندی قاعده «ذوات الاسباب» در منطق جمعی از منطقدانان مانند شیخ الرئیس و محقق طوسی و علامه حلی و صدرالمتألهین و علامه طباطبائی به این بحث پرداختهاند که هرچند برهان به «لم» و «ان مطلق» و «دلیل» تقسیم میشود، ولی دلیل را نمیتوان به معنای واقعی کلمه «برهان» نامید؛ زیرا معطی علم یقینی زوالناپذیر نیست؛ زیرا قاعده «ذوات الاسباب» ما را ملزم میکند که علم زوالناپذیر به قضیهای که ثبوت محمول آن برای موضوع دارای علتی است جز از راه علم به علت آن امکانپذیر نیست.
بنابراین، از نظر صدرالمتألهین، هرگاه حد وسط معلول بوده و حد اکبر وجود لنفسه باشد، استدلال از نوع دلیل غیر معتبر است، نه برهان؛ و اگر حد اکبر وجود لغیره علت باشد ـ که ممکن است معنای عامی باشد ـ از آن ذات علت کشف نمیشود؛ ولی وجود لغیره علت معلوم میشود و این استدلال از نوع برهان است."