چکیده:
مقاله حاضر با بررسی دیدگاه های عالمان سده اخیر حوزه علمیه اصفهان در مسئله علم امام، تلاش دارد تا دیدگاه های جریان های فکری این حوزه را - در این مسئله- به تصویر بکشد. در این مقاله ضمن اشاره به استدلال ها و تبیین های علمای این دوره اصفهان سه جریان فکری معرفی می شود: 1. جریان فلسفی و عرفانی ای که علم امام را مطلق و فعلی دانسته و به عمومیت آن معتقدند2. جریان حدیثی ای که علم امام را مشروط می داند، اما به عمومیت آن باور دارد؛ 3. جریان کلامی ای که علم امام را مشروط و جزئی می شمارد. از جمله بزرگان جریان اول می توان به سید علی آقا نجف آبادی و شاگردانش سید علی علامه فانی، بانو امین و سید حسن مدرس اشاره کرد. از بزرگان جریان دوم می توان از شیخ محمدتقی نجفی مسجدشاهی و میرزا یحیی بیدآبادی نام برد. سید عبدالحسین طیب، عطاءالله اشرفی اصفهانی و سید محمدجواد غروی اصفهانی از بزرگان جریان سوم به شمار می آیند.
In this paper we shall investigate the views of last century scholars of Isfahan seminary school with regard to Imam’s knowledge and we seek to envisage the views of different strands. We will deal with their arguments and accounts of these scholars and we classify them into three intellectual strands: (i) a philosophical and mystical strand that takes Imam’s knowledge to be absolute، actual and comprehensive، (ii) a hadithi (traditional) strand that takes Imam’s knowledge to be conditional، though comprehensive، (iii) a theological (kalami) strand that takes Imam’s knowledge to be conditional and restricted. Within the first group we can mention Sayyed Ali Aqa Najaf Abadi and his pupils such as Sayyed Ali Allameh Fani، Banu Amin and Sayyed Hassan Modarres. Among the second group we can mention Shaikh Muhammad Taqi Najafi Masjedshahi and Mirza Yahya Bidabadi. Finally، Sayyed Abdulhussain Tayyeb، Ata’ullah Ashrafi Isfahani and Sayyed Muhammad Javad Gharavi Isfahani are among the prominent figures of the third group.
خلاصه ماشینی:
نه اینکه گاهگاهی یک مطلبی را بخواهد بداند و خدا او را تعلیم نماید؛ زیرا بعد از آنکه خداوند (جل شأنه) اختیار علم و دانایی را به دست امام داده و فرموده که هر وقت هرچه اراده نمایی و بخواهی علم آن را به تو عطا مینمایم و منع هم ننموده که همه چیز را یک مرتبه مخواه و نگفته است که تدریجا و کمکم احیانا طلب نما و نهی هم نفرموده که از علوم سماوات مثلا اراده منما و از گذشته و آینده هم طالب و خواستار مباش، بلکه گاهگاهی از علم فقه و اصول را اراده نما که من قواعدی به تو تعلیم نمایم که به آن کتاب و سنت را بفهمی - نعوذ بالله ونستغفر الله من نقلها- پس بعد از آنکه روایات این باب مقید به این قیودات نیست، بلکه از هر حیث و هر جهت عموم و اطلاق دارد که هر وقت هر چه از هرجا که بخواهی به تو مکشوف میدارم.
مطلق یا فعلیبودن علم امام پیروان این دیدگاه بر این باورند که پیامبر اکرم9 و ائمه: همواره از همۀ امور گذشته و آینده آگاهند و تنها تفاوت آنها با خداوند در این است که علم آنها غیرذاتی و علم خداوند ذاتی است؛ تقریبا همۀ کسانی که علم غیب را فعلی میدانند، گستره آن را نیز به همۀ امور عالم میکشانند و به عمومیت علم امام باور دارند.
گروه دوم: قائلان به جزئیبودن علم امام از میان دستۀ دوم، یعنی کسانی که معتقدند علوم ائمه: مشروط است و ائمه: به برخی از امور آگاهند، میتوان به افراد ذیل اشاره کرد: الف) عطاء الله اشرفی اصفهانی(م13۶1) تنها علم خدا را ذاتی، مطلق و بدون هیچ قیدی از نظر کمی و کیفی میداند.