چکیده:
ارائه اصول اعتقادات دینی به شکل مکتوب یا بیان آن به صـورت شـفاهی ، سـنتی دیرپا در میان مسلمانان است . این اعتقادنامه ها در حفظ و انتقال اصول زیربنـایی و مشترک هر مکتب تلاش می کنند، اما در عین حال ، برخی آرا و باورهای شخصـی نویسنده یا گوینده را نیز در خود دارند که نباید آنها را با اصول مشترک فیه ، اشتباه کرد. مسائل و مباحثی که هر نویسنده در رساله خود می آورد علاوه بر نشـان دادن اساس مذهب او، نشانگر طرز تفکر، بینش و منش و شخصیت وی نیـز هسـت . در این مقاله رساله اعتقادی شیخ بهایی و مجلسی تبیین و تحلیل و مقایسه می شـود. مجلسی در رساله خود بیشتر در مقام توصیه و تجـویز اسـت و لحـن دسـتوری او، رساله اعتقادی اش را به رساله های عملیه فقها شبیه کرده است . اما شیخ بهایی بـه طور مطلق ، در مقام توصیف و تبیین رای خود است و برخلاف مجلسی ، به نقد یـا تکفیر مخالفان نمی پردازد. شیخ بهایی ، دو سوم حجم رساله خود را به مسائل عملی اسلام اختصاص داده اما مجلسی بیشترین هم خود را صـرف شـرح اصـول عقایـد کرده و در بخش اعمال ، به شرح مقدمات عمل و توصیه های اخلاقی بسنده کـرده است .
خلاصه ماشینی:
"پرسش این است که حقیقتا اگر کسی مثلا رجحان سلام و پاسخ آن را نپذیرفت یـا جـزء اسـلام بودن رجحان صدقه بر مساکین و فضیلت اهل علم را انکار کرد باید کافر شمرده شود و مستحق قتل باشد؟ مجلسـی بـه ضـروریات مـذهب نظیـر اذعـان بـه امامـت ائمـه و فضـل و علـم آنهـا نیـز می پـردازد و می گویـد انکــار آنهـا، شـخص را در زمــره مخالفـان ائمـه (ع ) (و نــه جـزء کفــار) قرار می دهد، اما تذکر می دهـد کـه مـودت و تعظـیم فـی الجملـه ایشـان ، ضـروری دیـن اسـت و منکران آن مانند خوارج و نواصب ، کافر به شمار می روند٤ (همان : ٢٥).
ب) در میان اموری که مجلسی اعتقاد یا عدم اعتقاد به آنها را واجب دانسـته ، مـواردی وجـود دارد که فقط مطابق رأی بعضی از علمای شیعه و از جمله مجلسی است نه همـه آنهـا، و بـه اصطلاح از مسائل اختلافی است ، ولی او در همه موارد اعم از اینکه نظر عموم علما باشـد یـا صرفا نظر برخی از جمله خودش ، به طور یکسان خطاب «باید یا نباید چنین اعتقـادی داشـته باشی » را به کار می برد، خواه اعتقاد به وحدانیت خدا و شـریک نداشـتن او باشـد کـه از امـور مسلم نزد جمیع شیعیان (و مسلمانان ) است و خواه موارد اختلافی نظیر آنچه اینجا می آوریم : ໋ - واجب است معتقد باشی که ملائک اجسام لطیف اند و می توانند به شـکل های مختلـف در آیند، نه اینکه عقل یا نفس فلکی اند، چنان که فلاسفه می گویند، و اعتقاد به اینکـه بعضی از ملائک پر و بال دارند و اعتقاد به عصمت و طهارت آنـان نیـز واجـب اسـت (همان : ٢٢ و ٢٨-٢٩)."